خوانشسرا روزنامه ای هر روز در چند شماره/2
از دریچه ی زیبایی
۱
« چاپلين» در برادوى به صحنه مى رود
يك تئاتر موزيكال درباره ى «چارلى چاپلين» در برادوى به روى صحنه مى رود.به گزارش ايسنا: زندگى «چارلى چاپلين»، اسطوره ى سينماى صامت در قالب نمايشى موزيكال به نام «چاپلين شدن» امسال و سال آينده ى ميلادى در برادوى اجرا مى شود.تهيه كنندگى اين اثر نمايشى را «باب» و «منيدى ريچ» به همراه كلر« كودول» برعهده خواهند داشت. «كريستوفر كرتيس» ترانه هاى اين نمايش موزيكال را به نگارش درمى آورد.به گزارش ورايتى، «ورن كارلايل» نمايش «چاپلين شدن» را كارگردانى خواهد كرد كه بازيگران آن هنوز مشخص نشده اند.«چارلى چاپلين» به راستى از خلاق ترين وتأثيرگذارترين شخصيت هاى عصر فيلم هاى صامت بود كه هم زمان با بازيگرى در فيلم هايش، كارگردانى و تهيه كنندگى نيز مى كرد .
۲
یاد احمد بورقانی
روزنامه نگارمتعهد، کوشنده ی کرامت انسانی، آرزومند ایرانی آزاد، نمونه ی والای اندیشه در عمل، گرامی باد... ه. ح.
براي احمد بورقاني
شرق/ بهروز گرانپايه
توصيف گل، ستايش زيبايي است/ توصيف تو، ستايش انسان است / معمار وجود خويشتن بودن / و به برساختن خويش برخاستن / و پيكرهاي برآوردن / از آن دست كه مرز زمان را بشكند. / در هنگامهاي كه / آزاد بودن مجاز نبود / و مومنانه زيستن را / هزينهاي چندان گزاف بود
كه يا در سكوت بايد فسرد / و يا در باروهاي بلند / به مرگي تدريجي جان سپرد / تو برون آمدي از خويش / و سنگ بر سنگ نهادي / خرد را با ديگرخواهي درآميختي
ملاطي از آزادگي و فروتني ساختي/ و با نمايي از سادگي آراستي / تا بنايي ماندگار برآيد. / قصه رود، قصه رفتن است / قصه تو، ستايش انسان است / گلها كنار سيم خاردار هم مي شكفند / و تو از خاك پخته / بنايي برآوردي از خويش / تنديسي ايستاده بر بلندي بادها / كه به آينده مي نگريست. / وصف بهار، ستايش زندگي است / توصيف تو، ستايش انسان است / به شيريني گلها لبخندزدن / به صلابت سنگها ايستادن / به گرماي رابطهها افزودن / حسرتي است اين سان زيستن
نه كيسهاي دوختن براي دنيا / نه لبخندهاي ريا و فريبا
نه فراموشي دوستيها / دشوار است اين سان زيستن/ حكايت كوه، ستايش سربلندي است/ حكايت تو، ستايش انسان است / جنگل، خواب كودكيات بود /دريا، روياهاي جوانيات را سيراب ميكرد / در خيابان اما بلوغ را تجربه كردي / و رستگاري را نه در امارت / كه در ميان مردم يافتي / و بدين سان / به آيين شهيدان درآمدي. / اينك، هنوز ما بيقرار توايم / و شعر...
آن هم از دهان تو خواندني است / برخيز و شعر بخوان / كه درد و غيرت و پرخاش تويي / شعر تويي...
۳
يك گفتوگوي قديمي، اما خواندني با آرتور سي كلارك
انسان سرانجام پيروز خواهد شد
از ميان كتابهاي خودم، «پايان طفوليت» و «نغمههاي زمين دوردست» را دوست دارم.
وقتي دانشمندي برجسته اما سالخورده اظهار كند چيزي امكان پذير است، به احتمال قريب به يقين درست ميگويد.
من به خوشبيني بهمثابه يك فلسفه ايمان دارم.
بين دو چيز مردد هستم: يكي ذرات گرد و غبار سطح ماه كه از ناسا خارج شده (نپرسيد توسط چه كسي) و فنجان كاغذي كه در فشارآب بيش از حد در بقاياي كشتي غرق شده تايتانيك بهجا مانده بود.
بيش از 30 سال است به ترويج آسانسور فضايي (كابلي طراحي شده براي انتقال ماده از زمين به فضا
ترجمه: زهرا تيراني / تهرانامروز
سر آرتور چارلز كلارك معروف به آرتور سي. كلارك، مخترع و دانشمند بريتانيايي، يكي از مشهورترين نويسندگان داستانهاي علمي تخيلي جهان است.
كلارك در ۱۶ دسامبر سال ۱۹۱۷ در مزرعهاي در ماينهد، شهري ساحلي در غرب سامرست انگلستان به دنيا آمد و نيم قرن از عمرش را با بيماري سندروم بازگشت فلج اطفال سپري كرد تا اينكه سرانجام در ۱۹ مارس سال ۲۰۰۸، بر اثر عارضه تنفسي در سريلانكا درگذشت.
وي بعد از جنگ جهاني دوم، از كالج كينگ لندن موفق به كسب دو مدرك درجه يك فيزيك و رياضيات شد. او از همان دوران به مرزهاي دانش بشري علاقه زياد نشان ميداد. در زمان جنگ جهاني دوم مسئوليت رادار نيروي هوايي سلطنتي انگلستان را به عهده داشت وهمچنين بهعنوان رئيس انجمن بينسيارهاي بريتانيا، عضو آكادمي اخترشناسان و مجمع اخترشناسان سلطنتي و در بسياري از سازمانهاي علمي ديگر فعاليت داشت. از اين نويسنده بيش از 100 عنوان كتاب، 1000 مقاله و داستان كوتاه به جا مانده است.
آرتور سي. كلارك در سال 1954 براي نخستين بار به شهر كلمبو در سريلانكا رفت و آنجا را مكاني مناسب براي پرداختن و رسيدن به روياهايش يافت از اينرو از سال 1956 تا هنگام مرگ در سريلانكا اقامت گزيد. كلارك اولين كسي بود كه ايده ماهوارههاي مخابراتي را در سال 1945 ارائه داد، اما وي معتقد بود كه او را به خاطر ايده آسانسور فضايي كه در كتاب «فوارههاي بهشت» به آن اشاره ميكند، بعدها يادخواهند كرد.
كلارك به خاطر ذهن خلاق و مبتكرانهاش، جوايز و افتخارات بسياري را نصيب خود كرد كه از آن جمله به جايزه هوگو براي رمان «فوارههاي بهشت» در سال 1980، جايزه نبيولا براي رمان «ملاقات با مدوزا» در سال ۱۹۷۲، جايزه اسكار براي فيلم «۲۰۰۱ اديسه فضايي» همراه استنلي كوبريك، نامزد دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1999، جايزه كالينگاي يونسكو براي محبوبسازي علم در سال 1961، دريافت لقب شواليه از سوي ملكه اليزابت، جايزه لانكابيماناي (مهمترين جايزه غيرنظامي سريلانكا) به دليل كمكهاي او به علوم و فنآوري و وفادارياش به كشور در سال 2005، نامگذاري يك سيارك بهنام او «كلارك ۴۹۲۳» و پايهگذاري يك جايزه ادبي به نام او «آرتور سي كلارك» درسال 1987 به منظور تقدير از بهترين رمانهاي علمي ـ تخيلي منتشر شده به زبان انگليسي، ميتوان اشاره كرد.
آنچه ميخوانيد گفتوگويي است كه بيبي سي نالج به مناسبت جشن 90 سالگي سي. كلارك در سال 2007 با وي انجام داد.
از اين كه 90 ساله ميشويد چه احساسي داريد؟
خب، من احساس نميكنم كه يك روز هم بيشتر از 85 سالم باشد و به قول باب هوپ «وقتي كه قيمت شمعها بيشتر از كيك شود، آن روز ميفهميد كه پير شدهايد.» اما غمناكترين قسمت آن، اين است كه اكثر دوستان و هم دورههايم رفتهاند.
در طول زندگيتان برخي از سريعترين و اساسيترين تحولات در فنآوري را ديدهايد كه تاكنون بشريت موفق به انجامش شده است؛ آيا آن ماجراها همانطور كه انتظار داشتيد اتفاق افتادند؟
بهعنوان كسي كه در دهههاي 1920 و 1930 بزرگ شدهاي، هيچ وقت فكرش را نميكني آنقدر زنده باشي كه اين همه اتفاق را بتواني ببيني. حقيقت اين است كه ما «افسران فضايي» انجمن بين سيارهاي بريتانيا، همه اوقات فراغتمان را به بحث در مورد سفر به فضا ميگذرانديم، اما هرگز تصور نميكرديم كه روياهايمان روزي در طول حياتمان به واقعيت بينجامد. هنوز هم نميتوانم باور كنم كه 50 امين سالگرد عصر فضا را پشت سرگذاشتهايم!
با توجه به اين كه كارهاي زيادي كردهايد و چيزهاي زيادي نوشتهايد، آنچه كه بيش از همه به آن افتخار ميكنيد، چيست؟
بيش از 100 عنوان كتاب و 1000 مقاله كوتاه هست كه ميتوان از ميان آنها چيزهايي انتخاب كرد. از نظر تاثيرگذاري، ميتوانم به «رلههاي فرا زميني»(دنياي بيسيم، اكتبر 1945) اشاره كنم، جايي كه ماهوارههاي مخابراتي را اختراع و براي آن مبلغ كلاني حدود 15 پوند معادل30 دلار به من پرداخت شد! يا داستان كوتاه «ديدهبان» كه در اصل در سال 1948 براي شركت در رقابتي كه بيبي سي برگزار كرد، نوشتم (اگرچه داستان براي مسابقه پذيرفته نشد!) كه بعدها آن را به فيلم خاصي گسترش دادم كه با استنلي كوبريك بهنام «2001: اوديسه فضايي» ساخته شد.
آيا تا به حال براي بازنشسته شدن برنامهريزي كرديد؟
برنامهام هميشه براي دوران بازنشستگي اين است كه بيشتر استراحت كنم، هر چند تا حالا چنين چيزي پيش نيامده است. در حال حاضر فردريك پل جديدترين رمانم «آخرين نظريه» را كامل ميكند كه از زمان مورد انتظارم بيشتر طول كشيد. البته ميتوانست آخرين رمانم باشد اما اين را هم بايد در نظر گرفت كه من قبلا هم از اين حرفها زدهام.
كتاب مورد علاقهتان براي همه دوران چيست؟
از ميان كتابهاي خودم، «پايان طفوليت(۱۹۵۳)» و نغمههاي زمين دوردست (۱۹۸۶). از رمانهاي ديگران ميتوانم به رمان «آخرين و اولين مردان (1930)» از اولف استيپلدان اشاره كنم.
آيا وضعيت جهان امروز يعني تغييرات آب و هوايي و جنگها، شما را نگران ميكند؟ آيا چنين آينده تاريكي، براي ما پيشبيني ميكرديد؟ و به نظر شما بالاخره بر اين مسائل چيره ميشويم؟
من به خوشبيني به مثابه يك فلسفه ايمان زيادي دارم تنها به اين دليل كه خوشبيني براي ما فرصت پيشگويي شاديبخش را فراهم ميكند. ميخواهم يادآوري كنم، ما از وحشيانهترين قرن در تاريخ چيزي آموختهايم كه درست در قرن 20ام تجربه كرديم. تغييرات آب و هوايي از اعتيادمان به نفت و زغال سنگ حاصل شده است. پيشرفت منابع انرژي پاك در سالهاي آينده ميتواند ما را از بهوجود آوردن وضعيتي بدتر باز دارد اما بايد بسياري از پيامدهاي نامطلوب ناشي از دستكاري بيجاي سيارهايمان را تحمل كنيم. ولي سرانجام انسان پيروز خواهد شد.
اگر اين مصاحبه را انجام نميداديد، به چه كاري ميپرداختيد؟
خيالپردازي. در حال حاضر بايد 16 ساعت در روز بخوابم ولي از روياهاي واضحم لذت ميبرم. شايد روي ويلچر باشم ولي ذهنم هرجايي پرسه ميزند. شب گذشته دايناسورهاي دوست داشتني زيادي را در خواب ديدم.
با ارزشترين داراييتان چيست؟
بين دو چيز مردد هستم يكي ذرات گرد و غبار سطح ماه كه از ناسا خارج شده (نپرسيد توسط چه كسي)، فنجان كاغذي كه در فشارآب بيش از حد در بقاياي كشتي غرق شده تايتانيك بجا مانده بود و ديگري يك نسخه از كتاب «فوارههاي بهشت» خودم كه در شاتل فضايي به فضا فرستاده شد.
دوست داريد بيشتر كدام يك از ابزار جديد اختراع شده را ببينيد؟
ماشين زمان، كه با آن ميتوانيم آنچه را در گذشته اتفاق افتاده و در آينده پيش خواهد آمد، ببينيم؛ اما بدون اين كه بخواهيم خود را به خطر بيندازيم. رمان «پرتو روزهاي ديگر»(2001) را بر اساس همين ايده نوشتم.
اگر ميتوانستيد در هر دوره زماني به هرجايي از جهان سفر كنيد، آن سفر چه وقت و كجا بود و چرا؟
دوست دارم هنگام اولين برخورد با موجود فضايي حضور داشته باشم، با فرض اين كه آنها به مثابه انسان انديشه ورز نيستند.
در سال 2003 ادعا كرديد كه پوشش گياهي روي سطح مريخ وجود دارد. آيا هنوز هم فكر ميكنيد همين طور است؟
بعد از بررسيهاي خيلي زياد روي تصاوير برگشتي از ماموريت پيمايشگر مريخ، متوجه شدم كه برخي از ويژگيهاي ظاهري مريخ بسيار شبيه درختان انجير هندي است.
درحقيقت با تغيير فصلها چيزهايي حركت و تغيير ميكنند كه حاكي از حداقل پوشش گياهي است. البته اين ادعا مستلزم تحقيق است كه اميدوارم به زودي اتفاق افتد. اگر اين موضوع درست باشد يك روزي سكونت انساني روي سياره قرمز امكانپذير خواهد شد.
آيا هنوز هم از همجوشي سرد حمايت ميكنيد؟
اين همجوشي كاملا سرد نيست و احتمالا همجوشي نباشد، اما تاحدي به آن نزديك است. براي يك دهه يا بيشتر نگاهي باز و روشن نسبت به آزمايشهاي انرژي جديد داشتم، اگر چه هنوز هم بايد نتايج مقياس تجاري را ببينيم. مشتاقانه منتظر راي نهايي اين موضوع هستم كه هنوز هيات داوران در مورد آن ساكتند. اگر همجوشي سرد به كنجكاوي آزمايشگاهي انحصاري تبديل شود، اين مسئله نااميدم خواهد كرد ولي اين موضوع بعيد بهنظر ميرسد؛ هر چيز خيلي جديدي، بيانگر نوآوري مهمي است.
مطمئنا اگر نتايج اين انرژي زياده از حد غيرعادي، قابل افزايش باشد، اين امر ميتواند دوره سوخت فسيلي را خاتمه دهد؛ بهعبارتي به نگرانيها در مورد تغييرات آب و هوايي پايان بخشد و ساختار جغرافيايي- سياسي (ژئوپوليتيكي) سيارهمان را به حدي تغيير دهد كه ديگر قابل شناسايي نباشد.
آيا ايدههاي غير معمول ديگري داريد كه از آنها حمايت كنيد؟
بيش از 30 سال است به ترويج آسانسور فضايي (كابلي طراحي شده براي انتقال ماده از زمين به فضا) پرداختهام؛ يعني از زماني كه مردم نميتوانستند با شنيدن ايدههايم جلو خندهشان را بگيرند. هنوز هم نگاهي باز و روشن به سفر زمان و جهانهاي احتمالي چندگانه دارم، جايي كه هر چيزي ممكن است اتفاق بيفتد.
آيا تا به حال به منجمد كردن خودتان فكر كردهايد؟
تمايلي به منجمد كردن خودم ندارم يا به هر روش ديگري كه خودم را حفظ كنم. در كلمبو باغي دارم كه در آن چند حيوان مورد علاقهام را دفن كردهام و يك روزي، كه به نظر چندان دور نيست، جسدم را در كنار آن ها دفن كنند.
چه پيامي براي متفكران جوان، دانشمندان و نويسندگان جهان امروز داريد؟
سه قانون كلارك را به ياد داشته باشيد:
1 -وقتي دانشمندي برجسته اما سالخورده اظهار كند چيزي امكانپذير است، به احتمال قريب به يقين درست ميگويد. هنگامي كه ميگويد چيزي غيرممكن است، احتمالاً دارد اشتباه ميكند.
2 - تنها راه كشف مرزهاي ممكن، اين است كه جرأت كنيم قدري آن ها را پشت سر بگذاريم و به طرف ناممكن پيش برويم.
3 - هر فنآوري كه به حدي از پيشرفت رسيده باشد، از سحر و جادو غيرقابل تشخيص است.