خوانشسرا، روزنامه ای هر روز در چند شماره/1
رازوارگی بهارلویی
جواد مجابى در نشست عصر روشن:
رفتارهاى ضدفرهنگى به رشد و خلاقيت ادبيات، كمكى نمى كند
مرورى بر كارنامه داستان نويسى محمد بهارلو به بهانه انتشار دوباره ى رمان «بانوى ليل» از اين نويسنده و منتقد، در نشست عصر روشن انجام شد. در اين نشست، محمدعلى سپانلو، جواد مجابى، محمود معتقدى، محمد جعفرى قنواتى و سعيد عقيقى درباره بهارلو سخن گفتند. محمدعلى سپانلو در اين نشست گفت: در برنامه اى براى نويسنده اى حضور داريم كه چند دهه سابقه و فعاليت جدى دارد و فعاليت هاى او در ابعاد چندگانه اى بوده است. آثارش را از نظر نقد تاريخى، روانشناسى مى توان بررسى كرد و بهترين بررسى آثار بهارلو از منظر نقد تفسيرى است. اما من بر حسب علاقه، با رويكردى ذوقى با اين نويسنده و آثارش روبه رو مى شوم. سپانلو در بخش ديگرى از سخنانش با انتقاد از ارائه تجربه متعدد از شاهكارهاى ادبيات دنيا در حالى كه ترجمه هاى خوبى از آن دسته آثار در زبان فارسى وجود دارد، تصريح كرد: چه ضرورتى دارد در حالى كه ترجمه خوبى از يك اثر وجود دارد، چندباره ترجمه شود و
با توجه به شرايط نشر بهتر است برويد سراغ آثارى كه ترجمه نشده است؛ نه اين كه شاهكارهاى ترجمه شده را دوباره قصابى كنيد. اين كار شركت كردن در جنايت است. اين ها را كه من نبايد بگويم، شما روزنامه نويس ها هستيد كه بايد از اين چيزها حرف بزنيد. ادبيات حرمتى دارد كه بايد رعايت شود. اين منتقد خاطرنشان كرد: آثار محمد بهارلو همواره يك رازوارگى و رمزى دارد و به نوعى مخاطب را با اين رمز همراه مى كند. در همين كتاب «بانوى ليل» واژه «مرواريد» اين نقش را بازى مى كند و همراه مخاطب بيرون از متن مى آيد و خوانندگان را بعد از تمام شدن كتاب هم دنبال مى كند. سه مولفه در تحقق يك اثر شاخص اهميت دارد: زبان، سبك و درك و جهان بينى اهميت بسزايى دارند. ما هنگامى مى توانيم بگوييم نويسنده صاحب زبان است كه اين زبان تازه در سبكش به كار گرفته مى شود و اين آن چيزى است كه در كار محمد بهارلو مى بينيم و زبان در آثار او به اعتبار سبك اين نويسنده ساخته شده است. به نظر ما چيزى كه در كارهاى بهارلو آدم را مى گيرد در هم افتادن يك ماجرا با روايتى عقلى است. به نوعى چيزهايى را براى مخاطب مى گذارد تا خودش آنها را بفهمد و اين اتفاق در رمان «بانوى ليل» با شخصيت مرواريد و همچنين واژه مرواريد اتفاق مى افتد. از اين اساس، بهارلو چند داستان كوتاه ماندگار هم در فضاى ادبيات معاصر ايران تاليف كرده است. در ادامه اين نشست محمود معتقدى - منتقد - نيز از محمد بهارلو به عنوان يكى از داستان نويسان اثرگذار ادبيات اقليمى يا بومى ياد كرد و گفت: از چوبك و گلستان تا امروز، جريان ادبيات جنوب به طور جدى در فضاى ادبيات داستانى حضور داشته و مكتب خوزستان جايگاه ويژه در ادبيات ما دارد. در ميان مكتب ادبى داستانى خوزستان بخشى به آثار ادبيات غرب نظر دارد. بويژه بعد از جريان هاى دهه ۳۰ اين توجه به آثار ادبيات غرب نيز بيشتر شده است و محمد بهارلو هم از آن دسته كسانى است كه به اين گونه ادبى بيشتر توجه دارد. بهارلو در آثارش نگرش و محور ايدئولوژيك ندارد. در ادامه اين نشست نيز جواد مجابى تصريح كرد: من اداى احترام مى كنم به دوستى ام با محمد بهارلو كه همواره برايم محترم بوده است. بهارلو داستان نويس خوبى است، ذهنيت مدرن دارد، نثرى پخته، ظريف و اثرگذار دارد و در كاربرد كلمات هم استعداد خاصى دارد. از طرفى، اين داستان نويس دانش وسيعى در زمينه فرهنگ شفاهى دارد و تركيبى از نويسنده - منتقد است كه كار او را پر اهميت تر مى كند. البته ما در فضاى هم نسلان خودمان نويسندگان ارجمند و متعهدى داريم كه به دليل فعال نبودن فضاى فرهنگى، به انزوا رفته اند و اين رفتارهاى ضد فرهنگى به رشد و خلاقيت ادبيات كمكى نمى كند. اميد كه توضيحى براى اين دسته رفتارهاى ضد فرهنگى دشمنى با فرهنگ ايران وجود داشته باشد. در پايان اين نشست بهرامى از محمد بهارلو براى ايراد سخنانى دعوت كرد و اين داستان نويس با تشكر از حضار گفت: من در اين چند دهه براى خودم اين كارها را كرده ام. اگر انگيزه هاى درونى نبود، اين كارها را دنبال نمى كردم و اصلا به دنبال مشتلق و دست لاف نبودم و اگر اين طور بود، دنبال ادبيات را نمى گرفتم. اكنون ديگر براى من بيشتر از هر چيز امر نوشتن اهميت دارد و چاپ كردن ديگر آن اهميت را ندارد. كار نوشتن ناميدن ادبيانه ى اشياء است و خود امر ادبيات است كه اهميت دارد. گاه مى شود ما بيشتر از هر كس با اشيا سر و كار داريم. اشيا آن و اين چيز نيست و اگر آنها را چيز بناميم، يعنى داريم چيز مى نويسيم، ادبيات نمى نويسيم و من سعى كردم ادبيات بنويسم
چيز ننويسم.
با توجه به شرايط نشر بهتر است برويد سراغ آثارى كه ترجمه نشده است؛ نه اين كه شاهكارهاى ترجمه شده را دوباره قصابى كنيد. اين كار شركت كردن در جنايت است. اين ها را كه من نبايد بگويم، شما روزنامه نويس ها هستيد كه بايد از اين چيزها حرف بزنيد. ادبيات حرمتى دارد كه بايد رعايت شود. اين منتقد خاطرنشان كرد: آثار محمد بهارلو همواره يك رازوارگى و رمزى دارد و به نوعى مخاطب را با اين رمز همراه مى كند. در همين كتاب «بانوى ليل» واژه «مرواريد» اين نقش را بازى مى كند و همراه مخاطب بيرون از متن مى آيد و خوانندگان را بعد از تمام شدن كتاب هم دنبال مى كند. سه مولفه در تحقق يك اثر شاخص اهميت دارد: زبان، سبك و درك و جهان بينى اهميت بسزايى دارند. ما هنگامى مى توانيم بگوييم نويسنده صاحب زبان است كه اين زبان تازه در سبكش به كار گرفته مى شود و اين آن چيزى است كه در كار محمد بهارلو مى بينيم و زبان در آثار او به اعتبار سبك اين نويسنده ساخته شده است. به نظر ما چيزى كه در كارهاى بهارلو آدم را مى گيرد در هم افتادن يك ماجرا با روايتى عقلى است. به نوعى چيزهايى را براى مخاطب مى گذارد تا خودش آنها را بفهمد و اين اتفاق در رمان «بانوى ليل» با شخصيت مرواريد و همچنين واژه مرواريد اتفاق مى افتد. از اين اساس، بهارلو چند داستان كوتاه ماندگار هم در فضاى ادبيات معاصر ايران تاليف كرده است. در ادامه اين نشست محمود معتقدى - منتقد - نيز از محمد بهارلو به عنوان يكى از داستان نويسان اثرگذار ادبيات اقليمى يا بومى ياد كرد و گفت: از چوبك و گلستان تا امروز، جريان ادبيات جنوب به طور جدى در فضاى ادبيات داستانى حضور داشته و مكتب خوزستان جايگاه ويژه در ادبيات ما دارد. در ميان مكتب ادبى داستانى خوزستان بخشى به آثار ادبيات غرب نظر دارد. بويژه بعد از جريان هاى دهه ۳۰ اين توجه به آثار ادبيات غرب نيز بيشتر شده است و محمد بهارلو هم از آن دسته كسانى است كه به اين گونه ادبى بيشتر توجه دارد. بهارلو در آثارش نگرش و محور ايدئولوژيك ندارد. در ادامه اين نشست نيز جواد مجابى تصريح كرد: من اداى احترام مى كنم به دوستى ام با محمد بهارلو كه همواره برايم محترم بوده است. بهارلو داستان نويس خوبى است، ذهنيت مدرن دارد، نثرى پخته، ظريف و اثرگذار دارد و در كاربرد كلمات هم استعداد خاصى دارد. از طرفى، اين داستان نويس دانش وسيعى در زمينه فرهنگ شفاهى دارد و تركيبى از نويسنده - منتقد است كه كار او را پر اهميت تر مى كند. البته ما در فضاى هم نسلان خودمان نويسندگان ارجمند و متعهدى داريم كه به دليل فعال نبودن فضاى فرهنگى، به انزوا رفته اند و اين رفتارهاى ضد فرهنگى به رشد و خلاقيت ادبيات كمكى نمى كند. اميد كه توضيحى براى اين دسته رفتارهاى ضد فرهنگى دشمنى با فرهنگ ايران وجود داشته باشد. در پايان اين نشست بهرامى از محمد بهارلو براى ايراد سخنانى دعوت كرد و اين داستان نويس با تشكر از حضار گفت: من در اين چند دهه براى خودم اين كارها را كرده ام. اگر انگيزه هاى درونى نبود، اين كارها را دنبال نمى كردم و اصلا به دنبال مشتلق و دست لاف نبودم و اگر اين طور بود، دنبال ادبيات را نمى گرفتم. اكنون ديگر براى من بيشتر از هر چيز امر نوشتن اهميت دارد و چاپ كردن ديگر آن اهميت را ندارد. كار نوشتن ناميدن ادبيانه ى اشياء است و خود امر ادبيات است كه اهميت دارد. گاه مى شود ما بيشتر از هر كس با اشيا سر و كار داريم. اشيا آن و اين چيز نيست و اگر آنها را چيز بناميم، يعنى داريم چيز مى نويسيم، ادبيات نمى نويسيم و من سعى كردم ادبيات بنويسم
چيز ننويسم.

+ نوشته شده در شنبه هفدهم دی ۱۳۹۰ ساعت 15:26 توسط هاشم حسینی
|