همین فردا شب
گل ها را بگیر
با گام های خود
بیا
برای شب دراز نشستن در کمینگاه تاریکی
صبورانه
پرده ها را ورق زدن
به دریاهای خشکی رسیدن
پوست انداختن
عادات را از تن تکاندن
ماندن
مبارزه را بیاغاز
با خود
نقاب ها
بند ها
باورهای نابارور
پس به پا خیز
ایستاده بر استخوان های دشمن دیرینه ی درونت
خودخواه و خونین
و آن گاه
بر اوجی تازه
در آستانه
از برونه ی دوزخ
بیرون در آ
به جستجوی سرزمین گمشده
با بادبان دستانت...ه. ح.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 20:55 توسط هاشم حسینی
|