روزگاهان
آسمانی با هنوز ستاره
ابری دربدر در آنسو
بریده های درهم معماری بی توحید
خانه های مردم
خیابان ها
سفره های سبزه دور
پنهان از قلمروی آهن
.
.
.
پیمان دوباره ی راه
خودروها
عادت کالا
رانندگان ناپیدا
ترانه ای خشکیده بر لبان دار
درخت
آب
.
.
.
روستا خمیازه می کشد
رودخانه مشت می گشاید به ساحل
نه قایقی که کوسه
این جا
جزیره
نه گنجی به جا از آن دوران
.
.
.
پرنده
لانه ندارد بر بالکن
نوشگاه "خیام"
در چپاول این همه بانک
پیرامون
.
.
.
می گردمُ نمی یابم
میزان
گفتُ
گویان
دستانی مهربان
.
.
.
ه. ح.
+ نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 7:37 توسط هاشم حسینی
|