ندایی در انتهای ستاره و برگ
*
*
*
*
*
*
آن جا که
می ایستیم
تا پنجره را رو به رویاهای نیامده
بتکانیم
درختی هست
ناپیدا
زنده و زخمی
آغوش گشوده رو به فرشتگان
که ستاره می گردند و برگ
باران بر این دست...
**
*
*
*
*ه. ح.***
*
*
**
*
*
*
*
*
*
*
*
آن جا که
می ایستیم
تا پنجره را رو به رویاهای نیامده
بتکانیم
درختی هست
ناپیدا
زنده و زخمی
آغوش گشوده رو به فرشتگان
که ستاره می گردند و برگ
باران بر این دست...
**
*
*
*
*ه. ح.***
*
*
**
*
*
*
+ نوشته شده در سه شنبه هشتم آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:29 توسط هاشم حسینی
|