Book Review
تابستانه خوانده ها ....
یادداشت بیست و هشتم/سه شنبه بیست و ششم امرداد 95
در گذر از القاب و عناوین دستاویز: کارنامه ی شاعری هوشنگ چالنگی
من مفت باختم
در بستر همیشگی الفاظ...
نقاهت، ص. 27
مجموعه کامل اشعار هوشنگ چالنگی .- تهران: افراز، 1393
برای "سیاه مشق"
هوشنگ چالنگی (1320) که زاده ی مسجدسلیمان و بازنشسته ی آموزش و پرورش است، در مال کنون واپسین از کرج به اهواز، هم چنان مورد توجه حلقه های منفردی از مدعیان شعر است که برآنند با توسل به حضور او در جریان موسوم به شعر موج نو / ناب / دیگر و با دستاویز به القاب و عناوین از یاد رفته و هم چنان به جا مانده در جنگل بالیده و پربار ادبیات دهه ی چهل شمسی- اما پر علف هرز، تریبونی برای حضور خود بیابند.
رویکردهای مکرر به نام هوشنگ چالنگی و ارج سروده های او – بی آن که نوشته هایش داعیه ی چنین تکریم و تقدسی داشته باشند، بیشتر از سوی نوآمدگانی صورت می گیرد که در پی آنند با توسل به قومیت (بختیاری / مسجد سلیمانی) و مصادره به مطلوب انحصاری نامش، از نمد یادکردش در تاریخ شعر معاصر ایران، پاره قبای شهرتی برای خود ببافند. البته دیگرانی هم هستند متبحر در مرید پروری و لابی گری مطبوعاتی / ناکامان بارگاه ایزدبانوی شعر که برآنند له یا علیه "شعر دیگر" / "موج نو"/ "شعر ناب"، "شعر حجم"، مکتب من عندی خود را شکوه کاغذی تازه ای ببخشند.
آری! از شگفتی های روزگار ما، یکی هم آن است که با انبوه متلاطم و متشتت نظریه پردازی، نقد سلیقه ای و فرمایشی رو به رو هستیم تا سرایش شعر. سرشت و راستای کارگاه ها، محفل ها، حسینیه های شعرخوانی مرتبط به ناف قدرت، مطبوعه ها و حتا گوشه های خلوت کافه ها و کتابفروشی ها هم به نسبت وابستگی به ادبیات رسمی / وابسته، نقش های متفاوتی در تیره سازی این اوضاع ایفا می کنند.
می دانیم که شاملو بنا به آن منش دموکراتیک و مبتکرانه مطبوعاتی خود (خوشه، کتاب هفته و ایرانشهر)، از شهرستان / روستا آمدگان (مانند منوچهر شفیانی در داستان نویسی و هوشنگ چالنگی در شعر) به تشویق و حتا تشجیع روشنفکرانه، زبان به تعریف می گشود. اما آیا دیگر زمان آن نرسیده است که به دور ازهاله ی القاب و عناوین، با چشم ناوابسته به جمع گول، هر سلطان لخت و عور نشانده بر تخت مقوای شهرت را درست و راست ببینیم؟
در نیم سده ی گذشته، رو در روی جریان زلال و سالم بالندگی شعر پارسی، با مکتب سازی، مانیفست دهی و تاریخ نگاری خودخواسته ی حلقه های بسته و کم شمار جماعاتی رو به رو بوده ایم که در میدانگاه شعر کهنسال اما روزآمد پارسی، ناکام مانده اند. کدام عقل سلیم می پذیرد که نخست چارچوب ها و فوالب را بسازند و سپس رو به سرسپردگی، فرمان به سرایش در آن ها را صادر کنند؟! یکی از علل و عوامل این همه هیاهو از سوی شبه شاعران، تعهدگریزی زبانی و اجتماعی است. بحث در این باره ، مقال و مجال جداگانه ای می طلبد...
این نوشته که به خواهش دست اندرکاران "سیاه مشق" عرضه می شود، بر آن است، در گذر از دالان های القاب و عناوینی که پیله وار به دور نام هوشنگ چالنگی تنیده شده اند، به دستاوردهای شعری او نزدیک شود و دریابد که مشخصه های صناعت شاعری او کدامند؟
هوشنگ چالنگی پس از چاپ چند سروده در دهه ی 40، تا این اواخر یعنی حدود نیم سده، مجموعه شعری منتشر شده نداشته است. اگر او را با شاعران مطرح آن دهه و بیشتر به عنوان سنگ محک، با شعر فروغ فرخ زاد بسنجیم که میوه ی هم چنان تازه و پر اقبال (Best Seller) است، در می یابیم که سروده هایش، جز در میان خواصی انگشت شمار، مخاطبی جدی نداتشته است. رخداده های فرعی / اگر نگوییم انحرافی شعر دهه ی چهل شمسی که هم چنان تکرار آن ها را با نام های جدید، اما با سرشتی همانند می بینیم؛ می توانند برای استعدادهای جوان به عنوان تجربه هایی از شکست و سرخوردگی شبه شاعران تلقی شوند تا الگوهایی برای تبعیت و تقلید کورکورانه...
نیامدن نام هوشنگ چالنگی در دفتر اعمال علی باباچاهی، "سه دهه شاعران حرفه ای" ( ویستار، 1381). اندیشه برانگیز است.
سروده های هوشنگ چالنگی از آن هنگام که او در دهه ی چهل شمسی( چاپ در "خوشه" ی شاملو)، همراه با احمدرضا احمدی، بهرام اردبیلی و مجید فروتن ، رویکردهای زبانی اشان را – با وجود تفارق و تضاد های آشکار، زیر پرچم شعر "موج نو" / "شعر دیگر" به میدان آوردند، به شدت اتوبیوگرافیک، خود سانسور (حتا در بیان اروتیسم واپس رانده)، نومیدانه و شکست انگارانه است. در برونه (فرم) ساده ی آن از عناصر گویش زادبومی (بختیاری) بهره می گیرد تا در راستای ذهن و زبانی مدرن و در کنار کاربرد اسطوره های جهانی، سبک و سیاقی تازه را عرضه کند. "زنگوله تنبل" او (1383، نشر سالی) هیچ ندایی رو به آبشخورهای شفاف و روشن در نمی دهد. واژه گزینی یا ترکیب کلمات (Diction) نوشتار "شعر"ش، بیانگر زبانی دو رگه، عبوس و ناخوشایند، بی هیچ نوآوری در زبان پارسی است. از "آبی ملحوظ" (1387) تا این "مجموعه ی کامل اشعار" افراز، به دگرگونی یا بالیدن تازه در سروده های او رو به رو نیستیم.
از سروده ی 23 آذر 1344 او با نام "اخبار" که به شدت ژورنالیستی و شعاری است:
...
خبر تازه "دو تا" دیگر هست
بوی نان تازه
دیشب از آبادی هجرت کرد
وکلاغان سیرند (ص. 8)
تا هفت بند ( نی بختیاری)که می توانست زمینه های تکوین منظومه ای ماندگار را در خود بتند، اما شتابزده به حال خود رها شد:
در هفت بند نامی زندانی است
در هفت بند مهتابی
...
آه رگ های بریده در هفت بند (ص. 56)
و ترکیب های نو و زیبا مانند: سیاوش پنهان دره ها (166، ماه)، گلوی مقابر (127، خواب مسافر)، در انتظار زایش شاعری خلاق هستیم. اما هر چه می گذرد، شرایط سال های پس از کودتا که شعر را معناگریز و سترون از تعهدات اجتماعی می خواهد، هوشنگ چالنگی افتاده به حلقه ی تهران نشینان فرمالیست را به انزوا و واگویه سرایی / گاگریوه ی بی مخاطب می کشاند. افسوس که در بسامد واژگانی او، به جای پرنده ی دودمانی اش شاهین و یا بَرد شیر(شیر سنگی) نماد قهرمانی، سنجاقک ها، شب پره ها، کرم ها و زنبور ان در گشت و گذارند.
کرم تابنده (ص. 92)
خواهش های تو را اجابت می کنم
ای کرم روشن (ص. 83)
مرابیدار میکند
پلک هایم را می فشارد
زنبوری کور که در خونم به رنگ سبز تهدیدش می کنم...
(زنگوله ی تنبل)
اما چند نکته ی گذرا در باره ی این کتاب:
کتاب به ویرایشی ناگزیر نیاز دارد.
در بخش سوم سروده ها بی تاریخ اند و در بخش چهارم، ترتیب زمانی رعایت نشده است.
نام چند سروده لاتین است که هم خوانی با موضوع ندارد و ضرورتی برای این نام گذاری وجود ندارد. در عنوان raport مشخص نیست که سراینده واژه ی انگلیسی را در نظر داشته یا فرانسوی.
در Poem ،، (ص. 170)بخش ها نه با ترتیب ابجدی، بلکه به صورت الف، ب، پ، ت و ث جدا شده اند.
این که چگونه و چرا سنگواره ای به جا مانده از دهه ای رفته، از سوی عده ای به ستایش، بیرون کشیده می شود، در کارزار شعر کهنسال پارسی تازگی ندارد. سراینده ی بازنشسته خود زبان به ناگفته گشوده:
اکنون دیگر بیرقی برآبم...
*
*
*
هاشم حسینی
بامداد برگ ریزان درخت انار
عظیمیه، ابتدای جاده ی چالوس
26/05/95