Book Review

تابستانه خوانده ها ....

یادداشت بیست و هشتم/سه شنبه بیست و ششم امرداد 95

در گذر از القاب و عناوین دستاویز: کارنامه ی شاعری هوشنگ چالنگی

من مفت باختم

در بستر همیشگی الفاظ...

نقاهت، ص. 27

 

مجموعه کامل اشعار هوشنگ چالنگی .- تهران: افراز، 1393

 

برای "سیاه مشق"

 

هوشنگ چالنگی (1320) که زاده ی مسجدسلیمان و بازنشسته ی آموزش و پرورش است،  در مال کنون واپسین از کرج به اهواز، هم چنان مورد توجه حلقه های منفردی از مدعیان شعر است که برآنند با توسل به حضور او در جریان موسوم به شعر موج نو / ناب / دیگر و با دستاویز به القاب و عناوین از یاد رفته و هم چنان به جا مانده در جنگل بالیده و پربار ادبیات  دهه ی چهل شمسی- اما پر علف هرز، تریبونی برای  حضور خود بیابند.   

   رویکردهای مکرر به نام هوشنگ چالنگی و ارج سروده های او – بی آن که نوشته هایش داعیه ی چنین تکریم و تقدسی داشته باشند، بیشتر از سوی نوآمدگانی صورت می گیرد که در پی آنند با توسل به قومیت (بختیاری / مسجد سلیمانی) و مصادره به مطلوب انحصاری نامش، از نمد یادکردش در تاریخ شعر معاصر ایران، پاره قبای شهرتی برای خود ببافند. البته دیگرانی هم هستند متبحر در مرید پروری و لابی گری مطبوعاتی / ناکامان بارگاه ایزدبانوی شعر که برآنند له یا علیه "شعر دیگر" / "موج نو"/ "شعر ناب"، "شعر حجم"، مکتب من عندی خود را شکوه کاغذی تازه ای ببخشند.

   آری! از شگفتی های روزگار ما، یکی هم  آن است که با انبوه متلاطم و متشتت نظریه پردازی، نقد سلیقه ای و فرمایشی رو به رو هستیم تا سرایش شعر.  سرشت و راستای کارگاه ها، محفل ها، حسینیه های شعرخوانی مرتبط به ناف قدرت، مطبوعه ها و حتا  گوشه های خلوت کافه ها و  کتابفروشی ها هم به نسبت وابستگی به ادبیات  رسمی / وابسته، نقش های متفاوتی در تیره سازی این اوضاع ایفا می کنند.

   می دانیم که شاملو بنا به آن منش دموکراتیک و مبتکرانه مطبوعاتی خود (خوشه، کتاب هفته و ایرانشهر)، از شهرستان / روستا آمدگان (مانند منوچهر شفیانی در داستان نویسی و هوشنگ چالنگی در شعر) به تشویق و حتا تشجیع روشنفکرانه، زبان به تعریف می گشود. اما آیا دیگر زمان آن نرسیده است که به دور ازهاله  ی القاب و عناوین، با چشم ناوابسته به جمع گول، هر سلطان لخت و عور نشانده بر تخت مقوای شهرت را درست و راست ببینیم؟  

   در نیم سده ی گذشته، رو در روی جریان زلال و سالم بالندگی شعر پارسی، با مکتب سازی، مانیفست دهی و تاریخ نگاری خودخواسته ی حلقه های بسته و کم شمار جماعاتی رو به رو بوده ایم که در میدانگاه شعر کهنسال اما روزآمد پارسی،  ناکام مانده اند. کدام عقل سلیم می پذیرد که نخست چارچوب ها و فوالب را بسازند و سپس رو به سرسپردگی، فرمان به سرایش در آن ها را صادر کنند؟! یکی از علل و عوامل این همه هیاهو از سوی شبه شاعران، تعهدگریزی زبانی و اجتماعی است. بحث در این باره ، مقال و مجال جداگانه ای می طلبد...

    این نوشته که به خواهش دست اندرکاران "سیاه مشق" عرضه می شود، بر آن است، در گذر از دالان های القاب و عناوینی که پیله وار به دور نام هوشنگ چالنگی تنیده شده اند، به دستاوردهای شعری او نزدیک شود و دریابد که مشخصه های صناعت شاعری او کدامند؟

   هوشنگ چالنگی پس از چاپ چند سروده در دهه ی 40، تا این اواخر یعنی حدود نیم سده، مجموعه شعری منتشر شده نداشته است. اگر او را با شاعران مطرح آن دهه و بیشتر به عنوان سنگ محک، با شعر فروغ فرخ زاد بسنجیم که میوه ی هم چنان تازه و پر اقبال (Best Seller) است، در می یابیم که سروده هایش، جز در میان خواصی انگشت شمار، مخاطبی جدی نداتشته است. رخداده های فرعی / اگر نگوییم انحرافی شعر  دهه ی چهل شمسی که هم چنان تکرار آن ها را با نام های جدید، اما با سرشتی همانند می بینیم؛ می توانند برای استعدادهای جوان به عنوان تجربه هایی از شکست و سرخوردگی شبه شاعران تلقی شوند تا الگوهایی برای تبعیت و تقلید کورکورانه...

   نیامدن نام هوشنگ چالنگی در دفتر اعمال علی باباچاهی، "سه دهه شاعران حرفه ای" ( ویستار، 1381). اندیشه برانگیز است.

   سروده های هوشنگ چالنگی از آن هنگام که او در دهه ی چهل شمسی( چاپ در "خوشه" ی شاملو)، همراه با احمدرضا احمدی، بهرام اردبیلی و مجید فروتن ،  رویکردهای زبانی اشان را – با وجود تفارق و تضاد های  آشکار،  زیر  پرچم  شعر "موج نو" / "شعر دیگر" به میدان آوردند، به شدت اتوبیوگرافیک، خود سانسور (حتا در بیان اروتیسم واپس رانده)، نومیدانه و شکست انگارانه است. در برونه (فرم) ساده ی آن از عناصر گویش  زادبومی (بختیاری) بهره می گیرد تا در راستای ذهن و زبانی مدرن و در کنار کاربرد اسطوره های جهانی، سبک و سیاقی تازه را عرضه کند. "زنگوله تنبل" او (1383، نشر سالی) هیچ ندایی رو به آبشخورهای شفاف و روشن در نمی دهد. واژه گزینی یا ترکیب کلمات (Diction) نوشتار "شعر"ش،  بیانگر زبانی دو رگه، عبوس و ناخوشایند، بی هیچ نوآوری در زبان پارسی است. از "آبی ملحوظ" (1387) تا این "مجموعه ی کامل اشعار" افراز، به دگرگونی یا بالیدن تازه در سروده های  او رو به رو نیستیم.

   از  سروده ی 23 آذر 1344 او با نام "اخبار" که به شدت ژورنالیستی و شعاری است:

...

خبر تازه "دو تا" دیگر هست

بوی نان تازه

دیشب از آبادی هجرت کرد

وکلاغان سیرند (ص. 8)

       تا هفت بند ( نی بختیاری)که می توانست زمینه های تکوین منظومه ای ماندگار را در خود بتند، اما شتابزده به حال خود رها شد:

در هفت بند نامی زندانی است

در هفت بند مهتابی

...

آه رگ های بریده در هفت بند (ص. 56)

و ترکیب های نو و زیبا مانند: سیاوش پنهان دره ها (166، ماه)، گلوی مقابر (127، خواب مسافر)، در انتظار زایش شاعری خلاق هستیم. اما هر چه می گذرد، شرایط سال های پس از کودتا که شعر را معناگریز و سترون از تعهدات اجتماعی می خواهد، هوشنگ چالنگی افتاده به حلقه ی تهران نشینان فرمالیست را به انزوا و واگویه سرایی / گاگریوه ی بی مخاطب می کشاند. افسوس که در بسامد واژگانی او، به جای پرنده ی دودمانی اش شاهین  و یا بَرد شیر(شیر سنگی) نماد قهرمانی،  سنجاقک ها، شب پره ها،  کرم ها و زنبور ان در گشت و گذارند.

کرم تابنده (ص. 92)

خواهش های تو را اجابت می کنم

ای کرم روشن (ص. 83)

مرابیدار میکند

 پلک هایم را می فشارد

 زنبوری کور که در خونم به رنگ سبز تهدیدش می کنم...

(زنگوله ی تنبل)

 

اما چند نکته ی گذرا در باره ی این کتاب:

کتاب به ویرایشی ناگزیر نیاز دارد.

در بخش سوم سروده ها بی تاریخ اند و در بخش چهارم، ترتیب زمانی رعایت نشده است.

نام چند سروده لاتین است که هم خوانی با موضوع ندارد و ضرورتی برای این نام گذاری وجود ندارد. در عنوان raport مشخص نیست که سراینده واژه ی انگلیسی را در نظر داشته یا فرانسوی.

در Poem ،، (ص. 170)بخش ها نه با ترتیب ابجدی، بلکه به صورت الف، ب، پ، ت و ث جدا شده اند.

این که چگونه و چرا سنگواره ای به جا مانده از دهه ای رفته، از سوی عده ای به ستایش، بیرون کشیده می شود، در کارزار شعر کهنسال پارسی تازگی ندارد. سراینده ی بازنشسته خود زبان به ناگفته گشوده:

اکنون دیگر بیرقی برآبم...

*

*

*

هاشم حسینی

بامداد برگ ریزان درخت انار

عظیمیه، ابتدای جاده ی چالوس

26/05/95

 

Bokhara : Persian Monthly

 

تابستانه خوانده ها ..../

 عظیمیه، ابتدای جاده ی چالوس

یادداشت بیست و هفتم/شنبه بیست و سوم امرداد 95

 ای بخارا  شادباش و  دیر زی.../ رودکی

 

بخارا، 113 ، امرداد/ شهریور 1395، 15 هزارتومان

روی جلد این شماره ی هم چنان قطور، چهره ی نجیب و فرهیخته توران میرهادی  می درخشد و ویزه نامه ی خواندنی و دیدنی(عکس ها و رویه ی کتاب های تألیفی) به او اختصاص داده شده است.

استاد شفیعی کدکنی هم چنان با جستاری تازه و بدیع شگفتی می آفریند...

و استاد محمد هادی محمدی در جستاری با عنوان "توران ، دختر ایران" می نویسد:

" روشنفکری رهایی انسان است از ناتوانی فکری. علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست، در کم بودن جرئت فهمیدن است. پس دلیر باش در به کار گیری فهم خویش! ایمانوئل کانت..."

بهاءالدین خرمشاهی در رشته نوشتار پی آیند خود با عنوان" قلم رنجه" مقاله ای دلنشین و ارجمدارانه در باره ی کارگردان صاحب نام و سبک دنیا دارد: "عباس کیارستمی سی سال جوانتر بود"

 مقاله ی دکتر نصراله پورجوادی "خدمت یا بندگی" (ص. 73) نگاه های تازه و ساختارشکنانه به واژه های رایج انگلیسی در زبان پارسی دارد.

این شماره ی هم چنان پربار، گذرگاهایی روشنگرانه به ادبیان جهان دارد و خوانده ی جوینده را یابنده ای دگرگون می سازد.

با آرزوی دیرپایی "بخارا" که سند گویای تاریخ، فرهنگ و هنر زبان پارسی است، در قلمرویی گسترده که مرزهای را پیروزمندانه در می نوردد و افتخار به خانه باز می آورد.

 

هاشم حسینی

نیمروز سایه سار خاموش عظیمیه

23/05/ 1395

 

static or Dynamic? y/n

 

... تنها چیزی که در جهان، جای هراس دارد، زیستن در جایگاهی ایستا و متحجر است: وضع ناپویایی و احتضار. وتنها چیزی که ارزش شادمانی دارد، شرایطی است که در آن نه تنها فرد که کل جامعه در حال مبارزه ای مدام برای توجیه خویش است. جنبشی درونی و بیرونی که به عنوان میانجی پشتیبان فرد و جامعه است تا جوان و جدید شوند و به اشکال زندگی تازه ای دست یابند..."
هگل، دست نوشته ها

Book Review

 

تابستانه خوانده ها ..../ بندرگاه عسلویه: پارس جنوبی پایتخت نفت و گاز

یادداشت بیست و  ششم/آدینه پانزدهم امرداد 95

 

ادبیات بی تکلف، صمیمی و بی ادعا

 

سفر به جزیره ی ناشناخته (خاطرات اردوی جهادی)/ علی رضا عالمی ( 1364). -  تهران: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، مؤسسه انتشارات کتاب نشر، 1392

*

64 صفحه، مصور، 150 هزار نسخه شمارگان، 2000 تومان

دستیاب پذیر  در ایستگاه های قطار و فرودگاه های کشور

*

 

در آخرین صفحه، پس از عکس هایی از جهادگران روستا (نویسنده و همراهانش)آمده: "کلیه جملات بالای  صفحه {ات}از بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) برداشت شده است."

 

کتاب بدون تاریخ یادمان ها، فهرست و نمایه ی پایانی موضوعی / انسان است.

 

عنوان های زیر، هر بخش (فصل؟) یک یا دو صفحه ای را در بر می گیرند:

 تخصص: گچ خاک! 7/ وسایل مورد نیاز 8 / رئیس و فواید مچ دست 9 / لاستیک بی جنبه 10 / محل اسکان کنسل شد 11 / نماز جهادی 12 / راهرویی به نام مدرسه 14 / جزیره ناشناخته 15 / سه و نیم صبح 17 / کارگاه قالی بافی 18 / حاجی پروانه 20 / وضوت باطله 21/ شهرداری خلوت 22 /جهیزیه عروس و "وی سی دی" 23/ اول فوتبال ،بعد نماز 24 / کار معطله 25 / تیم رباتیک 27 / جنازه های متحرک 28 / هماهنگی 29 / ناصراً لِمَن لا یَجِدُ لَهُ ناصراً 30 / خوراک بره 31 / نمره بیست 32 / مگه از خدا خواستید؟! 34 / برسد به دست آقای احمدی نجاد 35 / هم یاری 36 / یک الاغ پاکار 37 / خونه ی مادر بزرگه38 / بکِش، شل کن! 39 / یک سطل دوغاب 40 / حرم اینجاست 41/ اگه فرغون بره! / راننده ی رئیس جمهور 43 / گوسفند آرزو به دل!/ فقط اس ام اس 45 / یک سبد معرفت 46 / جشن پیروزی حزب الله 47 / شیعه ای که وهابی شد 48 / بشکه های نفت 49 / ساعت مچی 50 / امروز روز مزده 51/ در اوج 52 / ررابط فرهنگی 53 / فرهنگ چرا 54 / ردیفی یک صلوات 55 / پول لای قرآن 56 / یک نفر 57 / دوران کودکی 58 / کتابخانه ی روستایی 59 / علی و حسن و حسین 60 / نه این نه اون! 61 / مزار ننه 62 .

 

بخش از سروده ی پایانی کتاب:

در ازدحام جمعیت مبتلای  شهر  / گم می شود صدای دلم لا به لای شهر

دیوارها بتونی و دیدارها یخی / سر رفته است حوصله ام در فضای شهر

اینجا کسی هوای پریدن نمی کند / از شدت بلندی دیوارهای شهر

...

دیشب دوباره همدم حافظ شدم و او / می گفت: "معتبر شده گویا گدای شهر"

...

این کتاب لاغر اما سترگ و توانا از چند جنبه دارای ارزش و اعتبار است:

نوشتار شیرین و بی تکلف همراه با چاشنی شوخی دلنشین،

سندی برای مقایسه از دگردیسی دولتمردان جمهوری اسلامی، از ساده زیستی به اشرافیت گرایی (عاملی که ابن بطوطه آن را ویران کننده ی حکومت های اسلامی دانسته...)،

و توان بالا و سازنده ی نیروهای جوان شهری برای شکوفایی مناطق روستایی.

از تصاویر کتاب، چند نمونه شعارها و گفته های روشنگرانه ای به جا مانده، برآمده از فرهنگ مردمی جهادگران سازنده ی کشور:

اردوی جهادی: فرصتی برای رهایی از زندگی تکراری شهر / مهلتی برای تجربه ی زندگی در دامان آرام روستا

عمله، اهل عمله

پول حمام: 100 تومان / آقا پول حمومت را میدم...

 "آن هایی که امروز برای استفاده ی نامشروع می خواهند سر این سفره بنشینند، کجا بودندآن روز که مستضعفین خون خود را می دادند؟ یا در بیغوله ها بودند یا در خارج."

                                                                        رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)

 

*

*

*

هاشم حسینی

خوابگاه آپادانا، خمیده در پای زاگرس سربلند

شامگاه خیس و چسبناک ... یک ساعت مانده تا نیمه شب بی ستاره و مهتاب

15/05/95

23:00

Share...Mine / Yours


Half & Half

*

رفیقانه

قسمت می کنم

نصفانصف

داشته هایم را با تو

همانند دلدادگانی برهنه

به ستاره باران بوسه ها

 

به تو می بخشم

همه چیز

جز اندوهان این قلب بیقرار را...

 

/ دفتر عاشقانه های بی تاریخ/ مجموعه سروده ها: اودیسه به ساعت سنگ/ هاشم حسینی

Translation

:

I'm sharing all my properties with you

As the nude lovers shovering

Of kisses

Stars

I'm sharing everything with you

But

The continuous sorrows

Of this restless heart

*

*

*

/ Undated Love Songs, Hashem Hossaini

Southern Iran, Industrial Assaluyeh Port, Persian Gulf

*

*

*

Je partage toutes mes propriétés avec vous

Comme les amants nus shovering

des baisers

Étoiles

Je fais tout partager avec vous

Mais

Les douleurs continues

De ce cœur inquiet

*

*

*

/ Undated Love Songs , Hashem Hossaini

Sud de l'Iran , Industrial Assaluyeh Port , Golf Persique

Share...Mine / Yours

 

رفیقانه

قسمت می کنم

نصافانصف

داشته هایم را با تو

همانند دلدادگانی برهنه

به ستاره باران بوسه ها

 

به تو می بخشم

همه چیز

جز اندوهان این قلب بیقرار را... / دفتر عاشقانه های بی تاریخ/ مجموعه سروده ها: اودیسه به ساعت سنگ/ هاشم حسینی

Translation

:

I'm sharing all my properties with you

As the nude lovers shovering

Of kisses

Stars

 

I'm sharing everything with you

But

The continuous sorrows

Of this restless heart

*

*

*

/ Undated Love Songs, Hashem Hossaini

Southern Iran, Industrial Assaluyeh Port, Persian Gulf

*

*

*

Je partage toutes mes propriétés avec vous

Comme les amants nus shovering

des baisers

Étoiles


Je fais tout partager avec vous

Mais

Les douleurs continues

De ce cœur inquiet

*

*

*

/ Undated Love Songs , Hashem Hossaini

Sud de l'Iran , Industrial Assaluyeh Port , Golfe Persique

 

Amordad, Persian Weekly

 

از خوانده ها ..../ تابستان 95

یادداشت بیست و  پنجم /شنبه نهم امرداد 95

 

امرداد / بی مرگی و جاودانگی

هفته نامه  خبری،  فرهنگی

شماره 344، شنبه دوم امرداد 1395

 

"امرداد" که اکنون درخت برومندشانزده ساله ای است، پربارتر و توانمندانه تر از گذشته، هم چنان می بالد و گسترده تر بال می گشاید...

   نوشتار آن برخوردار از واژگان پارسی رسا و شیرین است:

رویه ( صفحه)، کاریز (قنات)، هموندی(اشتراک)، زباله (آشغال)، شوند(دلیل)، هازمان(جامعه)، خاور (شرق)، چکاندن( تزریق)، دست کم( حداقل)، همه(تمام)، مراحل(گام ها) و...

 

"امرداد، هفتمین روز از گاهشمار زرتشتی

امرداد نام هفتمین روز از گاهشمار زرتشتی و به معنای بی مرگی و جاودانگی است. امرداد در جهان گیتی، نگهبان گیاهان است و ایزدان رشن، اشتاد و زامیاد با او هم پیمان هستند.

هم چنین امرداد نام پنجمین ماه در سالنمای خورشیدی است که در هنگام برابر شدن روز امرداد و ماه امرداد، جشنی با نام امردادگان از سوی زرتشتیان برگزار می شود.

در گاهشماری رسمی، گاهی واژه ی امرداد به نادرست "مرداد"  خوانده می شود که به معنی نیستی و نابودی است." (صفحه ی 7)

 

 از خواندنی های این شماره:

نقض آشکار قانون اساسی در خرمشهر / واکنش مسئولان کشور چه خواهد بود؟

چرا و بنا به چه دلایلی شهردار خرمشهر در برنامه ای توهین آمیز، دین آشوزرتشت را در کنار فرقه های وهابیت و یمانی، ضاله و گمراه خوانده است؟

دقیقی توسی، راهنمای بزرگ فردوسی

کاریز، دست آورد ایران برای جهان

روزنگار <<  نهم امرداد: 1314 خورشیدی: دستور برداشته شدن پیشوند و پسوندهایی چون خان، بیک، میرزا، امیر و ...از نام ها داده شد.

کویر لوت ثبت جهانی شد

راستس مرز و خون نمی شناسد / هوارد باسکرویل که یک آموزگار در آموزشگاه مموریال (Memorial) تبریز بود، در جریان آشوب های دولتی علیه مشروطه خواهان، شهید شد. آرامگاه او در گورستان ارمنیان تبریز جا دارد.

در ستون  نگاه مردم آمده: "با درود، پوشاک زنان بختیاری همانند زنان زرتشتی است. مانند مِ ینا و لچک زرتشتیان به آن ها مکنا و لچک می گویند و کاربرد آن ها مانند هم است. / با سپاس حشمت یوسفی"

آذر گشسب، شکوه معماری ایرانی

مجموعه ی تخت سلیمان یا آتشکده ی آذرگشسب در 45 کیلومتری شمال خاوری شهرستان تکاب...

.

.

.

 دوستان! با واریز 20 هزارتومان برای 24 شماره امرداد، آن را پیش از انتشار کاغذی اش بخوانید .

 شماره حساب جاری فراگیر تجارت: 124348471

یا واریز به شماره کارت 5859831030624075  

 

 

هاشم حسینی

لاله ی دو ، آستانه ی جاده ی کرج – چالوس

09/05/1395

Press Review

 

 

 

از خوانده ها ..../ تابستان 95

یادداشت بیست و  چهارم /5شنبه هفتم امرداد 95

 

حضور سالم ادبیات در مطبوعه های تخصصی

دو نمونه:

یک

روزنامه سپید / تنها روزنامه ی پزشکی خاورمیانه

نسخه مورد بررسی: شماره 846، دوشنبه چهارم امرداد 1395

 

 از مطالب خواندنی این روزنامه ی وزین:

با سلامت جامعه معامله سیاسی نکنید

آسیب های طلاق را برای فرزندانتان بیشتر نکنید

جراحی قلب منیژه حکمت با موفقیت انجام شد

احمد رضا احمدی در بیمارستان بستری شد / قلب او 22 درصد کار می کند ... ریه اش آب آورده و احوال خوشی ندارد.

باید افزود که "سپید" در شماره های اخیر خود، مقالات، گفتگوها و گزارش های مفصل و بی طرفانه ای در باره ی مرگ نابهنگام و تعجب برانگیز کارگردان بی همتای  سینمای جهان، عباس کیارستمی منتشر ساخته است.

 

 

دو

نگین دندان پزشکی / شماره سوم، اردیبهشت 95

"نگین دندان پزشکی" ، کاری از گروه مطبوعاتی "دندانه" است. سایت "دندانه" در حال حاضر، پویاترین و پرمخاطب ترین رسانه دندان پزشکی ایران در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است که تلاش دارد، کلیه اخبار و رویدادهای علمی و صنفی جامعه دندان پزشکی را پوشش دهد.

از مطالب ادبی آن:

گفتگو با دکتر محمد صیاد شیرازی: دندان پزشکی که ادبیات را به معماری پیوند زد

روایت های داستانی¨دندان پزشکان

مرور تازه ترین کتاب دکتر علی صالحی، دندان پزشک و نویسنده: "یزله در غبار"

نگاهی به آخرین رمان دکتر حامد اسماعیلیون: گاماسیاب ماهی ندارد

یادداشت های یک دندان پزشک آنرمال

یأس های فلسفی یک دندان  پزشک

.

.

.

هاشم حسینی

لاله دوی جاده چالوس

بامداد و چهل دقیقه

Rumi(1207-1273) Cosmopolitan Persian Speaking Poet  

روزنوشت ها برای نازنینی نادیده /هفتم امرداد 95

 

 

مولانا شاعر پارسی گوی جهان وطن

 

مدت هاست که موضوع اصلیت و وطن واقعی جلال الدین محمد بلخی ( شاعر نامیرای زاده ی بلخ، افغانستان کنونی و در آن زمان بخشی از قلمروی ایران زمین در سده ی سیزدهم میلادی) معروف به مولانا/ مولوی / رومی، به بحث، مناقشه و اعتراض ها کشیده شده است...

   نمایندگان فرهنگی کشورهای افغانستان و ترکیه و تاجیکستان شاعر نابغه را متعلق به کشور خود می دانند.  این برداشت، در سرشت خود ارزشمند بوده و دولتمردان صلح طلب می توانند با کلام هستی بخش مولانا، زمینه ی همدلی و همیاری بین این  کشورها و ایران کهنسال را فراهم کنند.

   به راستی چه سعادتی از این بالاتر که انسانی درگذشته، پس از 743 سال، هم چنان افتخار بیافریند و کشورهایی در پی ثبت شاهکارش، "مثنوی معنوی" به نام خود باشند..این کتاب به بیشتر زبان های جهان برگردانده شده و آثار سازنده ای بر تمدن بشری، در راستای بشر دوستی، تفاهم و همدلی برجا گذاشته است. مولانا روشنفکر پیشروی زمان خود، فیلسوفی راهگشا و فعال اجتماعی مخالف قرائت استبدادی از دین بوده است. پس شگفت آور نیست اگر بشنویم  هنوز هم در میان دین باورانی واپس اندیش، "مثنوی معنوی" کتابی نجس، تحریک آمیز و منحرف کننده به حساب بیاید.

   تاریخ بهره کشی بشر بیانگر سوءاستفاده ی قدرتمداران از باورهای افراطی میهن دوستی شهروندان کشورهای واپس نگاه داشته شده است.  از این رو،  مولانا راه را نشان می دهد:

این وطن مصر و عراق و شام نیست / این وطن جایی است کو را نام نیست

برای کذار از  قید و بندهای دست و پاگیر حاکمان است که رسیدن به تفاهم و همدلی راهگشا می گردد:

ای بسا هندو وترک هم زبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان

 

بکوشیم نام مولانا و انتقال پیام های انسانی او را پل یگانگی با دیگر شهروندان کشور مادرزمین سازیم.

 

 

هاشم حسینی

ابتدای جاده چالوس، عظیمیه

لاله ی دو

 

Reading Review

 

 

از خوانده ها ..../ تابستان 95

یادداشت بیست و  سوم /1شنبه سوم امرداد 95

 

این یادداشت ها، برآمده از خوانده های 5 شنبه و آدینه ی رفته و گواره های دیروز شنبه دوم امرداد اند.

در خانه نشسته باشی بهره مند از خوراکی های سالم، برکنار از شقاوت شرجی و بهره کشی و برخوردار از استراحت یک هفته ای...

   عادت من به خواندن، چه در خوابگاه محل کار و چه این جا در آغازینه ی جاده چالوس، رو به نجوای درخت انار حیاط امان، سرشار از بگو مگوی شیطنت بار گنجشکان و شاخ و بال گسترانیده بر سر درخت هلوی بیمار، تنوعی را در بر می گیرد. نُک زدن به مائده ی بهشتی نشسته بر سفره ی روح، دیوان حافظ... گلبرگ ها را کنار می زنم:

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

...

ناگهان می پرم به شاخسار دیگری:

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

...

بر ان سرم که ننوشم می و گنه نکنم

اگر موافق تدبیر من شود تقدیر

و هم چنان که لیوان قهوه ی تلخ زمزمه می کند، روزنامه ی همشهری آورده شده در کیف ناهید، از تهران به کرج را ورق می زنم...

وای! غزل علی رضا بدیع در صفحه ی آخر همشهری، 5 شنبه31 تیر 95 حالی خوش می دهد:

در صف مشتی پیاده، شاه را گم کرده ام

باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام

شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام

طره از پیشانی ات بردار ای خورشیدکم

در شب یلدا، مسیر ماه را گم کرده ام

در میان مردمان دنبال آدم گشته ام

در میان  کوه سوزن، کاه را گم کرده ام

زندگی بی عشق شطرنجی ست در خورد شکست

در صف مشتی پیاده، شاه را گم کرده ام

خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم

حال می بینم که حتا چاه را گم کرده ام

زندگی آنقدر هم در هم نبود و من فقط

سر  نخ این رشته را گم کرده ام

به یاد غزل های پست مدرن پسر عم عاشقم، سید احمد حسینی می افتم و دفترهایش را ورق می زنم:

ساعت از روی عقربه سُر خورد

بی بی قصه های مان بُر خورد

کافه این بار

استکان را بُرد

نوبت استکان تازه رسید

( از توریسم تا تروریسم، نشر نیماژ، تهران، 1393)

تا می رسم به "چسبی به نام زخم"(نیماژ، 93) او.

   همشهری 5 شنبه، ویژه نامه ای دارد به نام 6 و 7 و  صفحه ای در آن به نام "کتابخونه"، با دو ستون: "کتاب های پرفروش هفته" و "مشاوره کتاب" / مصطفا قوانلو قاجار. از کتاب های پر فروش هفته ی رفته آن می توان دو نمونه را یادآور شد:

گل اومد بهار اومد/ منوچهر نیستانی، تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

مجلس ضربت زدن / بهرام بیضایی، تهران: مولی

   مصطفا قوانلو قاجار در پاسخ به دختر علاقه مند به کتابخوانی که می خواهد کتابخوانی را از نقطه ای مطمئن شروع کند، رهنمودهای ارزشمندی می دهد و می افزاید:

...می توانید سراغ رمان "چشم هایش" از بزرگ علوی و

پس از آن سراغ داستان های غلامحسین ساعدی،

جلال  آل احمد، جمال میر صادقی، محمد علی جمالزاده،

 سپس سیمین دانشور، صادق چوبک و دیگران بروید.

آثار کلاسیک خارجی، مانند "دزیره"، "اوژنی گرانده"

 و "غرور و تعصب" هم برای شروع خو ب هستند...

 او به خواننده دیگری که جویای کتاب خوبی در باره ی امیدواری و کوشش های موفقیت آمیز است، زندگی نامه ی استیو جابز ( نشر میلکان) را نمونه می آورد..

 

   دو کتاب منوچهر بصیر(اشعار زندان / هوشی مینه، تهران: سوره ی مهر، 1383 و مجموعه اشعار مائو تستونگ/ تهران: سایه ی نیما، 1393)به ناهید هم کنار دستم گشوده اند.

   به سوی میز هشت نفری  می روم، "کتاب  زندگی دکتر اسماعیل سندوزی: سرشت سرنوشتم ( نگاهی از اکنون به گذشته): من در بدن های دیگری زیسته ام..."

از انتشارات پایگاه دندان پزشکی ایردن / موزه دکتر سندوزی  

مصور، قطع وزیری، 800 صفحه

این کتاب را ناهید از تعاونی دندان پزشکان، محل کارش خریده و به خانه آورده است...

   در "سرآغاز" : نکته ای/ من، هیچ دکتر امیر اسماعیل سندوزی نوشته:

در این نوشته، هر کجا به واژه ی من رسیدید، لطفن آن را هیچ بخوانید. این واژه علاوه بر منیت، دلالت بر وزن نیز دارد. صاحب این قلم، نه می خواهد "من" باشد و نه در قید "وزن". او در اندیشه ی پرداری، پرواز، نقطه شدن و پیوست و رهایی از "هیچ" ی است.

ساقیا باده ی صبوح بده

عاشقان را غذای روح بده

باده ی عشق ده به ما مستان

می بده، "ما"ی ما ز ما بستان

/ ساقی نامه ی عراقی

 

هاشم حسینی

ابتدای جاده ی چالوس

03/04/1395

 

 

Independent or Dependent, that is the question...Yes

روزنوشت ها برای نازنینی نادیده /سوم امرداد 95

دو

تاریخ ادبیات و گاهشمار زایش شاهکارهای ادبی جهان به ما می آموزد و پیوسته یادآور می شود که:

سرشت هنر و ادبیات ناوابسته، تازگی، زیبایی و انسانی است.

از آن جا که هنر و ادبیات ناوابسته جیره خوار فرهنگ حاکم نیست، مغضوب و مطرود بوده، محصور در بند و تنگنا؛  در گذار به سوی آرمان های انسانی،  باید از هزارتوی سازمان داده شده توسط کارگزاران نظم نوین جهانی شدن، سرمایه داری  ایالات متحده ی آمریکا و شرکای اروپایی بگذرد و به خلاقیت بپردازد.

   آن جنان که تا کنون شاهد بوده ایم، هنر و ادبیات وابسته، با وجود حمایت های مادی و تبلیغاتی،  ناتوان – بهتر است بگوییم سترون از  نوآوری در آفرینش شاهکارهای جهانی بوده است. آیا فاشیسم، با هر نام و عمکرد، توانتسته شاهکاری به گنجینه بشر هدیه دهد؟چرا؟ یک دلیل و علت تعیین کننده آن بوده که روشنفکران سر سپرده به امکانات قدرت حاکم، از واقعیت های جامعه، به عنوان کارمایه های(متریال) سازند آفرینه های ادبی هنری مغفول  مانده اند.

   اما توده ی پیدا و پنهان این کوه یخ را فقط "عادم" های حکومتی تشکیل نمی دهند. روشنفکران  جویای نام، پادوها ی به ظاهر کارشناس و  مشاور بنگاه های طبع و نشر، کلیدداران حسینیه ها یا آموزشگاه ها و کارگاه های "هنر و ادبیات"،  ناکامان میدان رقابت و دلالان ی که هنر و ادبیات وسیله ی ارتزاق آن هاست، در این لشکر ناهمگن و به ظاهر نامتحد، فعال هستند...

 

در این باره سخن بسیار است.

فردا باز  پرده ای دیگر از این کارزار  را کنار می زنم... باز می نمایم و  از آن برایت خواهم نوشت، تا  راه بگویدت که چون باید رفت  و تو نازنین، سخن را شایسته بداری  و به سرانجامی بایسته برسانی... 

 

هاشم حسینی

خنکای بامدادی یک شنبه ی شفاف عظیمیه ی کرج

03/05/1395

در دفاع از هنر و ادبیات ناوابسته / یک

روزنوشت ها برای نازنینی نادیده /یکم امرداد 95

یک

سرشت هنر و ادبیات ناوابسته، تازگی، زیبایی و انسانی است.

  این گنج پر رنج ، توانا و مانا،از  گیر و بندها می گذرد. هشدارها و تهدیدها، تنگناها و بن بست ها را دور می زند و پیروزمندانه رو به خورشیدهای فردا لبخند می زند...  در این راستای درستی است که ارثیه ای ماندگار برای اکنونیان و آیندگان به جا می گذارد.

 آری، دیگر همه می دانند که با بخشنامه و موعظه، حکم حکومتی و بده بستان های پشت پرده، هیچ مخلوق ملوک خودفروخته ای، نمی تواند فردوسی، نیما، الف.بامداد، مارک تواین، چخوف، ماکسیم گورکی، رومن رولان، پروست، ونه گات، همینگوی، هدایت و احمد محمود، تالستوی و بولگاکف و مانند این غولان سرکش بشود.

 راستی، چرا در سرزمین سعدی و حافظ، فردوسی و نظامی و خیام و نام های نامیرای دیگر، در این دوره ی جلیلیه ای که خدایگان های پارسایی بر اریکه ی قدرت اند و مدعی آن که خلیفه الله اند بر زمین و باید از زیر قبایشان، کمالیت و مطلوبیت اخلاق، هنر /ادبیات پر افتخار و شهره ی آفاق سر بیرون بیاورد، با خوشنامانی مقبول رو به رو نیستیم؟ آن هم در فضایی خفه و خفن که عنوان فروشی و رواج دکان های سفارش پذیری دکتر و استاد و علامه وخدایگان، برخوردار از امکانات مالی و جانی، شب و روز فعال مایشاء اند...  

میدان ها و نام آوران...سکوها و دست ها...تاج های افتخار... و فرش های سرخ در انتظار. 

.

در این باره، نازنین! باز هم برایت خواهم نوشت. 

هاشم حسینی 

باغ خانه، نخستینه ی جاده چالوس  

پسینگاه متورم تابستان

یکم امرداد، 1395