ولی امر
سایت فتانول
پرسیدم....، گفت....
موضوع:
سه نوع قرارداد: نافی، پشمکی و تخمکی
از هوشیمو موهورو
مدیر پروژه میم سی که دلال مغولی نیروی انسانی داعش در طرح عظیم فتانول خاورمیانه
است ، می پرسم " جناب اوکتا! چرا مرا با 26 سال تجربه و
مدرک کارشناسی ارشد مرتبط با کارم، انجام
امورات هماهنگی اوایل راه اندازی سایت، و فراهم سازی D.C.C. از هیچ؛ و مورد رضایت مدیران، پیمانکاران با وجود تحریم
های مستمر جنابعالی، از میم سی شرکت مهندسی "مدیریت توطئه و امور پترو تخمی" بیرون کردی؟
مگر نه در بَنِر آویزون در راهروی مدیریت سایت(ساختمان کنترل روم) نشان دهنده ی
بیانیه "حاکمیت و رهبری پروژه"، بند یک
آمده که : "نیروهای پروژه ما دارای تحصیلات بالا و
تجربه های حرفه ای مناسب هستند" ؟ چرا مقررات یا
یه فوت جنابعالی مشتی کاغذ پاره می رن باد هوا؟ یعنی کدخدا بابا صفر و دیگر بزرگان
پروجه هیچ کاره ان؟"
جناب "هوشیمو
موهورو، مدیر پروژه میم سی" دستی به بیضه
های بی جونش می کشد. لبخندی مغولی می زند و با ارجاع به بخشنامه های مورد وثوق امور ادراری و خدمات ددری "مدیریت
توطئه و امور پترو تخمی" مرا حالی می کند:
"ببین، در
امور ادراری و خدمات ددری "مدیریت توطئه و امور پترو تخمی" سه نوع
قرارداد داریم: اول از همه قرارداد رسمی ها یا قرارداد نافی، معروف به ناف بندی ها
که در حکم نورچشم هایی هستند، اربابان مشتی رعیت فرمون بر ... نمونه های بارز
دارندگان این نوع قرارداد، خودوم و "سکه باز" و "کرم
آسکاریس" سایت و.. دویوم قرارداد مستقیمی ها معروف
به پشمکی ها که هر وخت مصلحت بدونیم مانند پشم پایین ناف، آن ها را می تراشیم،
میریزیم دور: ریلیز<< اخراج<< خلاص. مِ رَن پی کارشون و ما اراده می کنیم
نیروهایی که روی آن ها معامله کرده ایم بیایند، جای آن ها...
اما قرار داد نوع
سوم مربوط به نیروهای تخمی ما با پیمانکاران نیروی انسانی ماست. این ها در واقع
طبقه ی فرودست طرح هستند، همانند "نجس" ها در
هند..."
و من تازه می
فهمم که چرا هنگام این گفتگو با جناب مدیر پروژه، او با خایه های آویزون اش ور می
رفته...
جسارت بیشتری می
کنم و از او می پرسم: "چرا دو تا از رسولان ات، به عنوان کله های
میم سی، از تهران به سایت که می آیند باید گرد عشقولی بدهند داخل؟"
می گوید: "این دو
مغول زاده ی اصیل، مجبورند دوپینگ کنند تا حواسشان به منافع ما بشتر جمع باشه و امور
اتمان بهتر بچرخه..."
می پرسم"آیا شما
کارتان خلاف انتظارات خلیفه ی داعش نیست؟"
می گوید :"چرا؟"
می پرسم: "آخر،
دلالان معامله و انتقال نیروی انسانی داعش، افراد بنجل را از جوامع اروپایی جمع می
کنند و می فرستند به مناطق جنگی...مردم دعا گو می شوند که از شرشون راحت می شوند،
اما شما افراد متضاد با منافع و اهداف ملی را می آورید داخل سایت... آیا رویه شما،
خلاف مصوبات قرارداد کارفرما با مشاور طرح نیست؟"
می گوید: "از این
افراد که من آوردم، یک نمونه می توانی نام ببری؟"
می پرسم: "یعنی از گند
زنی اون دو تا خماریان که در بالا به آن ها اشاره کرده ام و در اُ چارت بالاترین جایگاه را دارند، خبر ندارید؟
و افزون تر، همه از حالات بی خبری و ناشی گری نفری که انداختی به کارفرما و مرتب با
فشار 120 بار تخمه پرت می کنه به اطراف و کله اش در جلسات، به حالت سماع صوفیانه؛ کژ
و مژ می شود، به ستوه آمده اند..."
می گوید: "نمی
توانی بفهمی این بشکه ی لغزون حاصل چه معامله ای بوده...."
می پرسم: "این
بزرگوار دارای چه نوع قراردادی است؟"
آهی از سر درد می
کشد و می گوید: "متأسفانه، قرارداد پشمی..."
و این قصه سرِ
دراز دارد...
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 17:58 توسط هاشم حسینی
|