مادر بزرگ حکایتی پر آب چشم‌دارد

امشب برای کودکان

برگشته از بیمارستان:

"عزیزان! شگفت روزگار پلشتی است

افتاده به دست پلیدان

ندیده بودم شیری را زنجیر بسته به پاها

بیاورند از زندان

هم چنان خروشان

در محاصره ی دژخیمان..."/ ه. ح.