ترانه ای برای همیاری...
از زیرآوارها آوا***×
*×********×***
- "رودُم
جونُم
روله م
برارُم
یارُم...
روحَم
رولَه م..."
زمزمه ی روزنه ای هنوز زنده
می خزد از لا به لای خرابه ها
خانه ها
فرو ریخته بی سرسرا
تنوره می بندد
تا بلندا
خیمه گاه به خواب رفته ی خدا...
پاره ی تن!
هم وطن!
زنده چال زیر خاک
منم
خشکیده چشمه های اشک امُ
از آن همه کومه ی امید
تنها خاکسترِ آه است
پخش در هوا...
برخیز ای عزیز!
بشتاب به این سو!
با سیلاب سکوت خویش بستیز!
بنگر!
مرگ ریز برگ هاست پاییز.../هاشم حسینی
پنجاه و چهارم پاییز 96
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ ساعت 19:58 توسط هاشم حسینی
|