نمای دیگری از شهر نفتزاد، هفتکل، در رمان تاریخی نفرین نفت
"خدارحم" علیه "خدارحم"
بخش هفتم
*
خواندیم: بانک در معرض خطر حمله.. غریبه...غیبت و تماس تلفنی مشکوک و...
*
مأمور 007 با دقت و آرامش، از بام بانک، بازار را زیر نظر می گیرد. عقاب نگاهش می چرخد. خودنویسی را که یک سر آن دوربین است، از جیب بغل کت اش در می آورد و به نقطه ای جلوی "رشن خانه" خیره می شود.
- " یک مرد جوانِ کوتاه قد آبله رو را می بینم با چشمان ریز مشکوک....او دارد با یک نفر که هیکل کشتی گیرها را دارد- پشمالو و سبزه، حرف می زند. آن ها مرتب به این سو اشاره می کنند...جناب رئیس، آن ها را می شناسید؟"
"خدارحم حسینی نژاد" که از لای جرز دیواره ی بام، غریبه را می پاید، متوجه می شود چند نفر آمده اند و در سایه ی کوچه ی رو به روی بانک نشسته اند. یکی از آن ها پولیور سرخی به تن کرده و دیگری کلاه کابو به سر دارد...بقیه را نمی بیند...چه اتفاقی دارد می افتد؟
مأمور عجله دارد:
-"جناب رئیس...؟؟؟"
به خودش می آید:
-"بله...بله...؟"
-" اون صورت آبله ای را می گفتم...کیه او؟"
-" گمانم 'چرچیل' باشه..."
-"چرچیل؟! چرچیل تو هفتکل چه کار می کند؟"
-" این جوان فعال و دوست داشتنی را در بازار و این شهر به اسم 'چرچیل' می شناسن...بچه ی زحمت کش و امینیه...مورد اعتماد.. "
-"اون بوفالو کیه باهاش داره حرف می زنه؟"
-" گمانم 'قربون' باشه..."
-"قربون؟ کدم قربون؟ فامیلش؟"
-"نمی دانم. در بانک هم حساب ندارد. جناب، می دانید چیه؟ در این شهر، کار را ساده کرده ن، افراد را با یک شناسه، گاهی هم دو یا سه، مشخص و معرفی می کنند.."
- " کارهای مردم این شهر خیلی پیچیده و مرموزه...شاید می خوان اسم واقعی افشا نشه و مأمورا به دردسر بیفتند.."
- " چه عرص کنم...گاهی هم با یک اسم کوچک، چند شناسه به کار می برند..."
- " مثلا؟"
- " اگر کسی در بازار به دیگری بگوید "حسین" دیشب در بازی لوتوی باشگاه نیرو، جایزه ی مخصوص "هاوس/تمام خانه ها" را برد، مخاطب می پرسد کدام حسین؟ 'حسین سَر گَپُو' یا 'حسین چَلتوک'؟ طرف می گوید: نه 'حسین لُتِه'... "
-' عجب! پس فرمودید، اون دو نفر 'چرچیل' و 'قربون' بی خطر هستند؟"
- " خیالتان راحت باشد..."
- " یک خواهش می توانم بکنم؟"
- " بفرمایید..."
- " کسی هست لیست کامل این افراد شناسه دار را برایم تهیه کند؟"
-" حتمن. یک نفر هست. بچه ی توفِ شیرین، اکنون در روستا سپاهی دانش است. همه را با اسم و نسب و خصوصیات خاص بدنی می شناسد. او حتی می داند روی باسن چپ 'موزوخ'، یک داس سرخ تاتو شده..."
-" چی؟! داس سرخ؟! بابا من گیج شدم...موزوخ، چرچیل...مأمور ما جناب سروان 'افشار وسپا' حق داشت که تقاضای انتقال از این شهر را داده بود...این اواخر می گفت کسی سر از کار این شهر در نمی آورد. اسم و فامیل این کسی که می تواند لیست اسم مستعار افراد را تهیه کند چیست؟"
-" خدارحم چهارلنگ..."
-" چی؟! خدارحم چی؟"
-" چهارلنگ..."
- " این که شد قوز بالا قوز...طایفه ی خطرناک چهارلنگ! خود این فرد و پدرش که در توفشیرین جلسات مخفی شاهنامه خوانی دارد، از دشمنان ژنتیکی ما هستند..."
-"نمی دانستم..."
مأمور 007 بی آن که دیده شود، می رود رو به دیواره ی جلوی بام، بالای سردر/تابلوی بانک تا لوکیشن استقرار غریبه را وارسی کند. از او عکس هم می گیرد.
با دست به رئیس اشاره می دهد برود کنارش:
- " غریبه، قد بلندی دارد. چهار شانه، عینک تیره ای زده پوست صورتش سبزه و گوشتالود...خودشه؟"
-" بله خودشه..."
- "اون کیه داره با این موجود مشکوک صحبت می کنه؟"
- اجازه بدهید نگاه کنم...آهان، 'بَنگَرو' صداش می زنن. آدم آواره ایه...بی آزار"
*
"بنگرو" که می رود، "مختار" می آید و از غریبه سیگاری می گیرد. غریبه برایش فندک دان هیل می کشد و او پک عمیقی به سیگار معطر و نرم می زند، قُم قُم می کند و می رود..
دیری نمی گذرد که "ابول فایز" می آید روی سکوی جلوی در مغازه، چهار زانو می نشیند.. سیگار... آواز سوزناکی اما نمی ماند و می رود..
مأمور 007 از تک تک آن ها عکس می گیرد. می خواهد برگردد رو به دو تیرانداز همراهش که متوجه "مم طاهر" می شود. او زنبیل مرغ و قوری را بر داشته، کژ و مژ راه می افتد. از کنار غریبه که رد می شود، با صدای بلند می گوید: " اِک کِی...هر چه مأمور بی پدر و مادر..."
غریبه اما انگار او را صدا زده باشد، می رود طرفش، با هم دست می دهند و به احتمال زیاد، اشیاء مشکوکی را کف دست ها، رد و بدل می کنند.
"مم طاهر" می ایستد. بعد دور و برش را می پاید. دل نمی کند غریبه را تنها بگذارد، می رود روی لبه سکوی دکان "کازرونی" می نشیند، خیره به دست غریبه و به درگاه بانک...
غریبه و ته سیگارش رو به بانک...
و آن بالا، مأمور 007 با حرکت انگشت شست راست، دو مأمور را فرا می خواند دو طرفش آماده ی شلیک...
*
پی آیند این داستان، شامگاه دوشنبه، هفتم تیرماه96

+ نوشته شده در دوشنبه پنجم تیر ۱۳۹۶ ساعت 21:19 توسط هاشم حسینی
|