روز نوشت ها برای نازنینی نادیده
در این سه دهه، نام هایی در مطبوعه های ما جاخوش کرده اند – تکراری، نازا و سراب بیابان و راست تر بگویم، تابلوهایی انحرافی رو به بیابان سترونی...
این نام های نفرین که دوالپاهایی بوده اند به جان هنر و ادبیات و حتا، سینما و سیاست، مقال جداگانه ای می طلبند و البته من، در حد فراغت و شناخت خود داده برگه های بسیاری در باره ی آن ها فراهم آورده ام، برای نوشتاری ویژه، گزارش به جوانان و عبرت آیندگان...
و تو ای نازنین، کدامشان را باز شناخته و افشا کرده ای؟
اینان مصداق همان سروده ی سترگ "م. امید"اند: درختان عقیم ریشه هاشان در خاک های هرزگی مستور...
بگذارید به گستره ی ادبیات مصادره شده اشاره ها کنیم: دست های آلوده ی قدرت تمامیت خواه تقلا کرده اند با دوپینگ، جادو جنبل و توسل به بت های گوشتی، از اینان عباس یمینی شریف ( من یار مهربانم)ها، صمد بهرنگی (ماهی سیاه کوچولو)ها، سیاوش کسرایی ( آرش کمانگیر) بدلی بسازند...و با محدود ساختن "احمد محمود" ها، "محمود دولت آبادی" ها، "سیمین دانشور" ها و حتا، "هوشنگ مرادی کرمانی" ها، به تولید انبوه پهلوان پنبه های ادبی روی آورند...روندی پرهزینه و بی نتیجه برای بزرگ نمایی آن کوه موعودشان که موش هم نزاییده...
از این "عادم" ها، در تاریخ ادبیات این روزگار رفته و جاری، نامی نه به نیکی که حکایتی از سرسپردگی و خواری روایت خواهد شد. چرا که "...زمانه را سندی، دفتری و دیوانی است..."(پروین اعتصامی)

هاشم حسینی
شنبه 12 تیرماه 1395
روستای البرز، ابتدای جاده ی چالوس