A Daughter on Dad
از خوانده ها ..../ بهار 95
یادداشت بیستم / 1شنبه، 30م خرداد 95
کتاب هایی که از دالان های دلال زده ی بازار کتاب دور می مانند، اما خواندشان بایسته است...
آمالگام: طرح های پرامید پرتودرمانی /دکتر ترانه سندوزی .- تهران: ایردن پایگاه دندان پزشکی، 1394
همراه با نکاره های دکتر اسماعیل سندوزی
غرض نقشی است کز او باز ماند / برای آن ها که دلی به مهر پدر دارند...
پرتو عمر چراغی است که در بزم وجود
به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...(سایر مشهدی)
سرآغاز کتاب ، سخن دوست دکتر جواد مجابی (1318)است در باره دکتر امیر اسماعیل سندوزی: "هنرمندی فراتر از خود... او دندان پزشکی تواناست، اما شم مدیریت دانشکده را با همان خوبی داراست. پژوهنده ای در مؤسسه تحقیقات، ورزش دوستی است که تنیس و شنا را تا حرفه ای شدن می آزماید. در این میان از کیمیای هستی هیچ گاه غافل نیست. در کنار هنر به امن و |آرامش پناه می برد. عاشق زندگی و شناسایی آن است. از خلوت خاص خود به محفل می شتابد و باز از جمع فاصله می گیرد تا در انزوایی شادمانه، به خلق کارهایش بپردازد. مردی چند ساحتی که انگار از فرهنگی دیگر است...نقاش...تندیس ساز... "
دکتر ترانه سندوزی این کتاب را در یادکرد ستایش آمیز پدر، مهربان مردی که از کودکی پدر ترانس (بابای ترانه ست) صدایش می زد، نوشته است، در روزهای نبرد با سرطان، در کشاگش بین جلوه های روشن زندگی و دالان های سیاه مرگ پیش رو.
در پیشگفتار، چنین اعتراف می کند: "به سادگی و صفا اقرار می کنم، برایم آسان نیست در باره ی کسی که قلم به دستم داد تا نوشتن بیاموزم، اندیشیدنم آموخت تا گفتنی های ذهنی ام را بر روی کاغذ بیاورم، اخلاق، انسانیت، صداقت در بیان و رفتار را ذره ذره با تشویق و مهربانی، خو و عادتم نمود تا در گفتن و نوشتن و قضاوت کردن، متعادل و منصف باشم، اکنون که می خواهم بنویسم،چشم بر هم گذارم و بی طرفانه در باره ی "او" بر شاسی کی برد بفشارم! آیا می توانم بی مراجعه به مهری که در ذره های وجودم دارد موج می زند و با دلی که ننوشته دارد به یادش می تپد، صادقانه بنویسم؟ بنویسم که او نه برای من، بلکه به حقیقت کیست؟
... از وقتی او را شناختم، حرمت به انسان و زنان را هم شناختم. گاهی به جای "قول مردانه" به "قول زنانه" ی پیچیده در حریم مطمئن مادر بودن متعهد می ماند! تا جایی که من به خاطر دارم همیشه مهربان، متواضع، آرام، با صفا، شعردوست، کتاب خوان، با همه یک دل و هم راهش دیده ام. او را انسانی از هیچ و پوچ روزگار رو بر گرفته، پرکار و پرتوان که آنی آرام ندارد، می شناسم. او زنده به آن است که آرام نگیرد!..."
... ترانه برای پدر، در سفر و حضر مادر شکیبایی همراه و غم خوار است... و در کنار هر طرح از پدر، به جزییات اندیشه ها و رفتار او می پردازد.
با نمونه آورد چند خط از نوشته ی ترانه در کنار طرح پدر، شما را به خواندن این کتاب تراویده از عشق پاک دختر بهه پدر فرا می خوانم:
"خودآرامی : عادتش چنین بود، به خود درمانی ( self- healing ) باور داشت. درست یا نادرست، پانزده سال پنهان از دیگران و برای خود – با سرطان به قول خودش دوستانه کنار آمده بود..." (ص. 53)
اگر دوست داشتید این کتاب را بخوانید و نتوانستید بیابیدش، با من تماس بگیرید تا نسخه ی در اختیارم را برایتان بفرستم و در دستگردانی آن، دیکران را در حظ شیرین خواندنش سهیم گردانیم...
*
*
*
هاشم حسینی
پنج بامداد شب بوهای شکفته ای که کاشته ایم در برابر بیابان خاک آلود بندرگاه نفت و گاز عسلویه...
انبوه ریزگردها، چند برابر ظرفیت مجاز
گزارش هواشناسی در 07 بامداد امروز: 26 درجه سلسیوس، 78 درصد رطوبت و سرعت باد: 08 کیلومتر در ساعت
30/03/1395