از خوانده ها   ..../ بهار 95

یادداشت پانزدهم / سه شنبه  25م خرداد 95

 

ظهور "کرگدن"ی توانمند در مطبوعات ایران

 

امروز شماره ی هشتم هفته نامه ی "کرگدن" به روی دکه های روزنامه فروشی ها می درخشد: با پرونده ای درباره ی گناه  و این تیتر اندیشه برانگیز:

که مستحق کرامت، گناهکارانند...

همراه با انبوهی از گواره های ادبی و اجتماعی...

دوستان دست به قلم، اگر "کرگدن" را نادیده بگیرند، پنجره ی رو به باغی از  بشاشت روان و توانایی دانایی را بر روی خود بسته اند.." کرگدن" صمیمی است و دور از ادا و اطوارهای روشنفکرانه و بده بستان های رایج... رندانه گلچرخ می زند و از بی خبری پیرامون ما خبرها می آورد...

سرلوحه ی شماره ی هفتم آن (18/03/95) این بیت طربناک است:

به غفلت عمر شد حافظ، بیا با ما به میخانه

که شنگولان خوش باشت، بیاموزند کاری خوش

و در یک صفحه، کولاژ عکسی از جناب "کرگدن" را می بینیم، لمیده در  مبلی سپید، با این رباعی خیامی:

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیر فنا در گذریم

با 7 هزارسالگان سر به سریم

   پرونده ی این شماره به خودکشی و انتحار اختصاص دارد... و با افتخار بگویم که صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله، الیاس حضرتی است که در کارنامه اش دستاوردهای درخشانی دارد و نامی نیک به یادگار برای آیندگان.

   جانشین مدیر مسئول و سردبیر هم کسی نیست جز شخص شخیص سید علی میرفتاح، به همراهی روزنامه نگارانی حرفه ای و خلاق مانند نفیسه مرشد زاده که کار بنیادینش در داستان ماه همشهری و سرمقاله های شیرینش را از یاد نمی بریم...

   سردبیر در شماره ی هفتم، هشدار داده که "این همه بی اعصابی از کجا می آید؟"

هارون شایایی مفت خواندن / مفتی خوان ها را نوشته است...

و  احمد طالبی نژاد در "حکایت این ها و سینمای ایران" (ص. 24) نیشتر به چهره ی ویرانگر مهرداد خان افخمی زده که در چرخش های پی در پی، به فرمان پدرخوانده های در سایه کز کرده اش، پهلوان پنبه وار برای ویرانی سینمای ناوابسته به میدان آمده، اما کور خوانده است. در این جا فرصت را مغتنم می شمارم و خطاب به سخنگوی دولت که در تناقض عریانگر افشای فیش های حقوق چند صد میلیونی کارگزاران حکومت اصول گرایان و ولواپسان دلار و یورو درمانده است، خاطر خطیرشان را متوجه ی  دستمزد 35 میلیون تومانی جناب مهرداد افخمی بابت برنامه ی فرمایشی "هفت" صدای و سیمای از ما بهتران می کنم که عرض خود می برند و زحمت ما می دارند...

احمد طالبی نژاد در اشاره به موجودی خلق الساعه به نام وحید جلیلی، برادر حاج آقا سعید جلیلی، کاندیدای محترم جناح راست در انتخابات ریاست جمهوری دوره ی یازدهم، می نویسد: "...چند سال پیش که ایشان احتمال می دادند برادرشان بر کرسی ریاست جمهوری بنشینند، مصاحبه ای از ایشان خواندم و وحشت برم داشت و با خود گفتم صد رحمت به مدیران فعلی... (ص. 25)   

   بررسی فیلم جدید مایکل مور، "دفعه ی بعد به کجا حمله می کنیم؟" هم خواندنی است.

   اما غافلگیرکننده، نوشتار نیلوفر رحیمی است، "پاموک کشی در ترکیه" و در پاسخ به این پرسش که "آیا اورهان پاموک همان قدر که در ایران خواننده دارد، در کشور خودش هم نویسنده ی محبوب و معتبری است؟" در می یابیم که ترک ها کتاب های او را کسل کننده می دانند. اورهان پاموک بنا به یافته های اینجانب، همراه با خالد حسینی افغانی، دو قلوهای ادبی محصول جهانی سازی سرمایه داری مدرن هستند... و به راستی که شمار قابل توجه ای از خوانندگان ایرانی اش، بی آن که ناظم حکمت و یا یاشار کمال را بشناسند، با کتاب های او پز روشنفکرانه می دهند...

   از مطالب باز هم خواندنی که "کرگدن" به ارمغان آورده:

بها مرشدی: برسی نمایشنامه ی موش بهمن فرسی ( نشر بیدگل، 1394) که هنوز هم پس از 50 سال جوان است.

گفت و گو با افشین شاهرودی، عکاس و شاعر؛

گفت و گوی رامبد خانلری ( نویسنده ی "سرطان جن") با محمد محمد علی (نویسنده ی "از ما بهترون")..

داستان های ایرانی و خارجی روزآمد هم به غنای هر شماره ی "کرگدن" می افزایند...

"کرگدن" رادیو هم دارد. نویسندگان می توانند داستان هایشان را برایش بخوانند و به خانه اش بفرستند.

فرهاد کشوری در شماره ششم، داستان داستان پر آب چشم خود "کابوس" را  در رثای گوهرمراد ادب و فرهنگ ایران، غلام حسین ساعدی نوشته است...

*

*

*

هاشم حسینی

نیمروز خاموش لاله دوی عظیمیه کرج

25/03/1395