در دالان های هنوز و همیشه ی هفتکل....
نقطه
نقطه
سنگ به سنگ
خانه به خانه
بهت کوه را در می نوردد
این مرد...
رد می شود
دیوار های تردید را
کوچه به کوچه
دور از کمین جیکوها
با پیچک های پچ پچه پا
زیر ستاره باران اشک
بیگانه ای که نشانی ها دارد از دوست
در کشاکش شیهه و شب
صندلی ساکت
دریاهای یادمان را به ساحل می برد
تلو تلو می خورد در باد
بی بادبان
بی کلام
نشانی نگاه
...ه. ح.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 18:31 توسط هاشم حسینی
|