چند نام بختیاری که زبان پارسی را زیبا می سازند

 

راشنا: فرشته ی راستی و درستی

آساره: ستاره

تیام: چشم هایم

مرواری: مروارید

تاراز: نام کوه

آرمیتا: ایزدبانوی خورشید

کینو: کوه همیشه برفی مرز خوزستان و بختیاری

ساوا: زیبا، کوچک

لیزدا: آرامش مادر

تیاناز: چشم های ناز

بردین: مقاوم چونان سنگ و صخره

باویر: با اندیشه

هانا: صدا

زنان هنرمند ایرانی گل تاریخ کاشته اند
به بهانة برگزاري نمايشگاه آثار سه نسل از زنان نقاش ايران در «پرديس ملت»

رهايي از چارچوب جنسيتي در هنر

مريم نظري / روزنامه اطلاعات

«هنر» براي آدمي بستري را فراهم كرده است كه با استفاده از آن، احساسات ودنياي درون خود را در قالب آفرينش اثر هنري به منصه ظهور برساند و به اين وسيله آدمي با اثري كه خلق كرده، احساس دروني خويش را با ديگران به اشتراك مي‌گذارد.

اين در حالي است كه احساس دروني انسان‌ها با توجه به روحيات، تجربيات و ميزان ادراك آنها شكل مي‌گيرد و صرفاً نمي‌توان براساس زن يا مرد بودن هنرمند يك اثر، آثار هنري‌ را به دو دستة آثار زنانه يا مردانه تقسيم‌بندي كرد كه چه بسا اگر چنين اشتباهي را مرتكب شويم و درصدد دسته‌بندي آثار براساس هويت جنسي هنرمندان آنها باشيم، به آثاري برخواهيم خورد كه با تعريفِ در چارچوب قرار گرفته از روحيات ظريف و احساسات لطيف زنانه و يا روحيات خشن و كم عاطفه و احساسات محكم و غيرقابل نفوذ و استوار مردانه جور در نمي‌آيد و ما را به عنوان بينندة در جستجوي هويت جنسي آثار دچار سردرگمي خواهد كرد.

شايد به همين دليل بسيار ساده است كه بسياري از هنرمندان با برگزاري برنامه‌ها، نمايشگاهها يا نقد و تحليل‌هايي كه در آنها تأكيد بر جداسازي جنسيتي هنرمندان و آثارشان است، مخالفت مي‌ورزند.

چون برگزاري برنامه‌ها و نمايشگاه‌هايي از اين دست و به نقد و بررسي و تحليل نشستن آثاري با يك هويت جنسي مشترك و جستجو براي يافتن ويژگي‌هاي يكسان و دسته بندي اين ويژگي‌ها، درست همانند اين است كه براي كودكانمان از همان بدو تولد و بدون اين كه اجازة انتخاب به آنها دهيم ـ هرچند كه از سر خيرخواهي و آينده‌نگري هم باشد ـ جداسازي جنسيتي را با انتخاب رنگ لباس و وسايل، نوع اسباب‌بازي‌ها، انتخاب بازي‌ها، تربيت و... تأكيد و تحميل مي‌كنيم

برگزاري برنامه‌ها، جشنواره‌ها يا نمايشگاه‌هايي اين چنين و بدتر از آن نقد، تحليل و بررسي آثار هنري شركت داده شده در آنها ويافتن ويژگي‌ها و دسته‌بندي اين ويژگي‌ها حتي اگر منجر به يافتن نكات مثبت به معناي برتري بخشي هم باشد، باز مورد انتقاد است؛ چون در نفس اين گونه از دسته‌بندي‌ها، قالب‌بندي‌هاي نهفته و ناپيدا وجود دارد كه اگر بر آنها تأكيد شود، به مرور آزادي‌هاي روحي و هنري افراد را تحت‌شعاع خود قرار داده و به تدريج به همان قالب خاص تعريف شده در مي‌آورد.

«
نگاهي ديگر» عنوان نمايشگاهي است كه به ياد و نام زنده ياد «منصوره حسيني» از 19 آبان تا آخر آذر مروري داشت بر آثار سه نسل از زنان نقاش ايران. اين نمايشگاه به همت «فرناز محمدي» مدير گالري «پرديس ملت» در همين گالري برگزار شده بود.

محمدي كه نمايشگاه گرداني اين نمايشگاه را نيز به عهده داشت براي انتخاب آثار شاخص هنرمندان زن ايراني بيش از سه ماه را به تحقيق پرداخت و در آخر 100 اثر نقاشي را از 47 نقاش زن كه در 80 سال اخير نقش تعيين كننده‌اي در رشد و بالندگي هنرهاي تجسمي كشور داشتند، براي ارائه در نمايشگاه «نگاهي ديگر» برگزيد. در اين نمايشگاه از هر هنرمند 1 تا 3 اثر به نمايش درآمده بود.

محمدي، تأثيرگذار بودن شيوة نقاشي هنرمند بر هنر تجسمي كشور، در عين حال فعال بودن اين هنرمند در عرصه هنرهاي تجسمي و آفرينش آثار جديد از وي را از مهمترين دلايل براي انتخاب آثار گردآوري شدة نمايشگاه «نگاهي ديگر» بيان كرد.

او همچنين ارائه نمونه‌هاي متفاوت از گونه‌هاي مختلف نقاشي را ويژگي عمدة اين نمايشگاه ذكر كرد و نمايشگاه «نگاهي ديگر» را متشكل از آثار دوره‌هاي مختلف هنري و بينش‌هاي متعدد زنان دانست كه سبب 

پديد آمدن آثاري در جهت تكامل يكديگر و يا در مسيري مخالف هم شده‌اند.

محمدي، «نگاهي ديگر» را تلاش براي نمايش جلوه‌هايي از توانمندي‌ها و تحولات زيبايي شناختي اين طيف هنري بيان كرد.

او در مقدمة كتاب نمايشگاه نيز آورده است: «اين نمايشگاه مي‌تواند چون گنجينه‌اي ارزشمند، نقش زنان ايران را در بازتاب هنر معاصر ايران و معرفي آن به جهانيان نشان دهد. زناني كه در اين سالها خوش درخشيده‌اند، اما گاه آن چنان كه شايستگي دارند، ديده نشده‌اند

آنچه از سخنان «فرناز محمدي» برمي‌آيد، تلاش او در برگزاري اين نمايشگاه از آثار نقاشي زنان، كه دغدغة چندين سالة او نيز بوده است، براي ديده نشدن ساليان و كم اهميت تلقي شدن اين آثار در جامعة هنري كشور بوده است.

او با گردآوري و ارائه بخش كوچكي از آثار زنان نقاش ايران طي 80 سال گذشته، سعي داشته فعاليت حرفه‌اي و تأثيرگذار و مستقل زنان نقاش كشور را همچون كارنامه‌اي درخشان از به روز و مطابق زمانه بودن هنر آنان به جامعه هنري نمايان كند. جامعه‌اي كه در مدت 80 سال اخير به خود حتي زحمت نگاهِ گوشة چشمي هم به اين آثار نداده و مردسالارانه همواره آثار زنان را در پيروي از آثار هنرمندان مرد دانسته است و نكته دقيقاً در همين جاست كه رخ مي‌نمايد و دسته‌بندي‌هاي زنانه و مردانه بروز مي‌يابد. آنجا كه حقي ضايع مي‌شود و در اينجا اثري كه بايد به وقتش ديده شود و در معرض توجه قرار گيرد، مورد بي‌اعتنايي واقع مي‌شود و اين گونه است كه براي احقاق حق و نماياندن استعدادهاي ديده نشده، تفكيك‌ها، دسته‌بندي‌ها و جداكردن‌ها آغاز مي‌شود. اين در حالي است كه «هنر» جدايي و دسته‌بندي نمي‌پذيرد. هنر، هنر است و هيچگاه در قالب نمي‌گنجد. چه بسا، هنرمند مردي كه در شرايطي آسوده، شاعرانه و لطيف قرار داشته، دست به آفرينش اثري در بالاترين حد لطافت و ظرافت زده است و به عكس، زن هنرمندي كه از ناگوارها و دشوارهاي زمانه زخم خورده، اثري در نهايت خشونت، زمختي و نااميدي و تيرگي خلق مي‌كند. «هنر» حتي پيري و جواني هنرمند را هم نمي‌شناسد و همچون تيري است كه از زه كمان قلب و درون هنرمند، اعم از زن يا مرد، پير يا جوان، به بيرون پرتاب مي‌شود و به درون مخاطب خود اصابت مي‌كند و دل او را به وجد يا به درد مي‌آورد. چنانكه در آخرين نمايشگاه «دامون فر» كه متعلق به آثار نقاشان جوان زير 25سال است، نقاشي‌هايي با مضامين هول‌انگيز، پرخشونت و سرشار از نااميدي از جواناني ارائه شده بود كه هنوز در ابتداي جواني خويش به سر مي‌برند و دختر و پسر بودن هنرمندانشان هم با تعريف متداول كليشه‌اي «لطافت ذاتي دخترانه» و «ديدگاه پراميد پسرانه» كوچكترين همخواني نداشت!

اما نكته‌اي كه در ابتداي اين مطلب به آن اشاره و از آن انتقاد شد، در سخنان دكتر «عليرضا سميعي آذر» مديرسابق موزه هنرهاي معاصر و مدرس تاريخ هنر در مراسم افتتاح نمايشگاه «نگاهي ديگر» نمود مي‌يابد.

او در‌آغاز سخنانش گفته است: ويژگي منحصر به فرد اين نمايشگاه، گردهم آمدن آثاري است كه براساس جنسيت خالق آنها كنار هم چيده شده‌اند و چنين خصوصيتي يك فرصت ممتاز تحقيقي ـ پژوهشي را در اختيار پژوهشگران قرار مي‌دهد.

او ادامه داده است: مكاشفه در اين نمايشگاه، دغدغه‌هاي ذهني، زاويه نگاه، آمال، رؤياها و دل نگراني‌هاي زنان هنرمند ايران را روشن مي‌كند و دايره‌اي از ويژگي‌هاي زيبايي‌شناختي نقاشان زن سرزمين‌مان را متبلور مي‌كند و مي‌تواند نقطة آغازي براي رويكردهاي اجتماعي ـ فرهنگي زنان هنرمند را نيز در دسترس قرار دهد.

با كمال احترام به دكتر سميعي آذر، بايد اقرار كنم كه با ديدن پردقت و چند ساعته آثار نمايشگاه «نگاهي ديگر» و پس از آن ورق زدن و دقيق شدن چندباره به آثار نقاشي سه نسل از زنان ايران در كتاب اين نمايشگاه، بنده به عنوان فرد كوچكي از جامعه روزنامه‌نگاراني كه در حوزة هنرهاي تجسمي مي‌نويسند، متوجه هيچگونه ويژگي‌هاي كلي كه اين آثار را منتسب به زنان كند، نشدم و هرچه بيشتر نگاه مي‌كردم، كمتر شباهت و يكساني در ويژگي‌ها مي‌يافتم.

بياييم صادق باشيم. اگر عنوان نمايشگاه را كه گوياي نمايش آثار سه نسل از زنان نقاش ايران است، نديده باشيم و اگر با ويژگي‌هاي سبكي و تكنيكي هنرمندان اين نمايشگاه هم آشنا نباشيم؛ به سختي مي‌توانيم تمامي اين آثار را به زنان نسبت دهيم. البته مي‌توان گفت در آثاري كه سوژة اصلي نقاشي يك زن است، در بيشتر موارد، زن هنرمندي پشت اين تابلو قرار دارد كه دغدغه‌هايش را در قالب شكل يك زن نيز به نمايش درآورده است.

بايد اذعان داشت كه ديگر نمي‌توان نگاه كليشه‌اي به آثار هنري داشت و دورة تقسيم كردن آثار به زنانه و مردانه گذشته است و فاصلة دغدغه‌هاي زنان و مردان كمتر شده و نزديكي ميان دغدغه‌ها، به ويژه در ميان نسل هنرمندان جوان‌تر، به وجود آمده است.

ديگر نمي‌توان در نمايشگاهي كه متعلق به نسل جديدتر از هنرمندان است قدم زد و با جرأت اظهار نظر كرد كه مثلاً چون اين اثر با استفاده از نخ كار شده است، پس متعلق به يك زن است يا چون در آن به وحشت‌ناك‌ترين صورت، خشونت و نااميدي ابراز شده، پس متعلق به يك هنرمند مرد نابهنجار است.

زمانة فاصله‌ها، تفكيك‌ها و دسته‌بندي‌ها به سر آمده است و ديگر آثار زنان در قالب‌هايي كه دكتر سميعي‌آذر تحت عنوان «هشت ويژگي بارز در آثار زنان نقاش ايران» در افتتاحية نمايشگاه «نگاهي ديگر» برشمردند، جاي نمي‌گيرند و من، حداقل به عنوان بينندة آثار هنري، تفاوت بارزي ميان آثار هنري زنان يا مردان از يكديگر را نمي‌بينم. بياييم با رويكردي تازه و با حذف دسته‌بندي‌هاي كاذب، راه هنر، انديشه و احساس را در ميان هنرمندان كشورمان هرچه هموارتر، رهاتر و سيال‌تر سازيم.