The lady i love

Confess

زنی را که دوست دارم

سینه ی پر سخاوت اش

سپیده دمان نیامده

و انگشتان او

آه

لمس ابدیت

و لبان اش

طعم میوه های ممنوعه

 

زنی را که دوست دارم

چشمان اش

دریچه ها

و پیکرش

بستری بهشتی

سر تا پاش مواعید و مائده

مغفول مانده در هر چه موعظه

 

زنی را که دوست دارم

دور از همه ی داد و ستدها

سوداها

بوسه هاش معجزه ها به بیداری... / ه. ح. ، عاشقانه های بی تاریخ

Golden Skirt Fall

زمزمه...

 

 

دامن طلا!

بانوی پا به راه

پاییزِ در گریز!

در گوش من تنها ترانه‌خوان

از ماندن ات بگو...

آیا از دلکُنج عاشقان

در این جا

سرایی بهتر

یافته ای ‌که بماند در بقا؟/ه. ح.

بلندای طلا پوش عظیمیه کرج

شنبه ۷ روز مانده از پاییز ۹۹

P.O.W. Animals

 

جانوران، اسیر خودشیفتگان و دلالان!

 

آیا کم کم، رفتار تحمیلی به جانوران بی زبان، به تغییر ژنتیکی آن ها منجر نمی شود؟ کلیپ های منتشره و دست به دست شده از یک سگ اسیر شیطنت های گربه ای که هر بلائی بخواهد سرش می آورد و سگ مظلوم مجبور است برای خوشایند "ارباب" اش جیک نزند! مشمئز کننده است. نگاه غمزده ی سگ که پرسشگرانه از مخاطب اش می خواهد جلوی این بازی تحقیر آمیز را بگیرد، به نتیجه ای نرسیده است. به سگ های آن دو بانوی مجری نگاه کنید. عروسک وار، در تمام مدت برنامه جم نمی خورند. آن ها واکنش طبیعی به هر صدا و بوی غریبه را از دست داده اند. نکند چیزی به آن ها خورانده اند که بی خیال عالم و آدم شده اند! همین دیروز سگ بانوی ملوس را دیدم که به مجرد ورود به پارک، به سوی گربه ها حمله برد: بیشتر نوعی فرمان غریزه، تمرین تنازع بقا و بازی پر از اکشن... ۵۰ سال پیش از این که دانش آموز دبیرستان بودم، سگی داشتم به نام "ویتی"{برگرفته از ویتنام} دوست داشتنی، وفادار و با هوش...آزاد بود به بالای بام برود، هر جا دوست دارد سرک بکشد، به دوست دخترش "مخمل" سری بزند و سردش که می شود، بیاید کنار بخاری خانگی بیلر(boiler) دراز بکشد...دراز کش و در حالت پینکی، گاه گاهی گوش هایش تیز می شد...بو می کشید و ناگهان به بیرون می پرید تا ورود غریبه ای به حریم نشانه گذاری شده اش را رصد کند.... و یک روز "فرخنده" در جشن چهارم آبان، زاد روز "خدایگان شاهنشاه آریامهر" که ما دانش آموزانِ شاد و شنگولِ رها از غم روزگار، از جلوی تمثال همایونی رژه می رفتیم، نمی دانم "ویتی" از کجا رد مرا از آن فاصله ی دور گرفت و چه گونه از حصار میدان گذشت و خودش را به من در صف رساند... بیچاره سگ های محبوس در آپارتمان ها که دچار افسردگی اند...و بیچاره تر گربه هایی که خلاف طبایع آشان جانور سیرک خانگی شده اند. گربه ای را واداشته بودند روی توالت فرنگی قرار گرفته و قضای حاجت کند. بیچاره هر بار به درون آن فرو می افتاد و باعث می شد "ارباب" خودآرایی از ته دل بخندد....گربه ای را زیر دوش برده و چه بلاهایی که سرش نیاورده اند...گربه ای را که دارند طوطی می کنند دریابید! به نظر من، مستقل ترین و شادکام ترین جانوران خانگی در روستاها و یا خانه های باغ ویلایی زندگی می کنند... زمستان دارد از راه می رسد پرندگان و جانوران بی پناه به خوراک مناسب و گرمای محبت دست ها نیاز دارند.... هزاران سال است که جانوران(به ویژه سگ ها) همیار وفادار انسان بوده‌اند.‌نقش سگ های مین/ مواد مخدر و به تازگی کرونا یاب را نادیده نگیریم. اگر بنا به دلایل و ضرورت هایی جانوری را وارد حریم خانگی خود می کنیم، به فکر شرایط مناسب زندگی و علایق‌بیولوژیک اش باشیم و از زندگی آزاد روزانه در طبیعت محرومش نکنیم./ هاشم حسینی

کرج

آدینه ی ترمه پوش، پر از رازهای ابر.... بَرگ ها، کبوترانند مهربان کنار گنجشکان...

🌛💐🌜 ۲۳ روز مانده از پاییز

باران صبحگاهی/Fall Coming

خواب درخت را تکانده

 از راه رسیده

 پاییزان...

 

فرو می ریزند

پرّآن

بر سفره ی اشتراکیِ ارزن و گندم

گنجشکان

زیر باران

کنار کبوتران..../ هاشم حسینی

صبحگاه بارانی،

شنبه یکم آذر ۹۹ خانه، عظیمیه کرج

Expedition

 برگی از الواح خاطرات زیر خاکی

 

رونده / هاشم حسینی

Passenger / Hashem Hossaini Amanyeh, Ahvaz, Southern IRAN

دیشب اهواز را گردیدم

در پیِ گِرده ی خیس ماه

غلتان در خیابان ها

به ناگهانِ اکنون

بیرون می زنم

با مدنیتِ یک بیابانیِ ناشناخته

در زیر این پسینگاه بارانی

بی آن که با خود حمل کنم نامی و نشانی...

 

در کیلومتر خیام + پل

لبالب از قطرات ستاره ها به خود می آیم

هنوز بیدارم

زیر آستین هام

ترانه ها

شازده کوچولو راهنمام

 

از خواب ستون ساعت امانیه می پرم

به سوی کوی "کوروش"

در فلکه ی چهار شیر

این چهار جانبِ بلوط، نخل، نفت

اسب

روادید خیس ام را پانچ می کنم...

 

چنان که باید گام بر دارد

شبح شرمگین مرد

مردد

بیگانه با مدرنیته ی برج های تنهایی

می گذرد و دسته های شلوغ را می نگرد مسخ در شبیخون موبایل های کور و کر

اصحاب کهف...

 

ماسک های بزک کرده را کنار می زند و از روی جسدی در کاروانسرای تاریک سیتی سنترِ بعدهای "میدان شهدا" رد می شود

آن بازرگان فربه‌ ی به جا مانده از عهد مادام دیوفوآل

ا که حالیا در لوح الکترونیکی اش

ارقام تیفوس زده ی پاوند و یورو

$

یِن و روبل هم چنان نافرمان رژه می روند...

 

خم می شوم

تا بوسه های باران را بر لبان زخمی رود رصد کنم

در مدارات مدارا

 

پس می رود این مرد

تا هزارتویِهرگز

بر شانه هاش

بیرق ها

پل ها

سپید و سیاه  

سینه

سرشار از بهارانی ایرانی

در پی یارانی...

... هاشم حسینی اهواز، امانیه، دنجگاهِ عیدی محمد هاشمی، پاییز هزار و سیصد و دقیانوس...

Fall coming

از روز نوشت ها زیر باران

 

خواب درخت را تکانده از راه رسیده پاییزان

فرو می بارند

پرّان

بر سفره ی مشترک ارزن و گندم

گنجشکان

کنارِ کبوتران..../ هاشم حسینی روز بارانی، شنبه یکم آذر ۹۹ خانه، عظیمیه کرج