خرده ریزه های زندگی برای آدما خرده ریز
آری،
رونده ی نستوه رو به ستیغ را وز وز پشه ای گذرا، از پیشروی باز نمی دارد..../
هاشم حسینی: نامه به دوستی در همین حوالی...
هشتاد و پنجمین روز حضور بهار ۹۹، عظیمیه کرج
12th June, 2020
آری،
رونده ی نستوه رو به ستیغ را وز وز پشه ای گذرا، از پیشروی باز نمی دارد..../
هاشم حسینی: نامه به دوستی در همین حوالی...
هشتاد و پنجمین روز حضور بهار ۹۹، عظیمیه کرج
12th June, 2020
دل کیست این پروانه🦋
که سراسیمه
پرسه می زند
بی حاصل
بین دو صندلی
خالی
لمیده در سایه ی آب پاشی شده ی پسینگاه این میعادگاه؟/ ه. ح. ، عاشقانه های بی تاریخ
از بهار خوانده ها/ ۱۴۰
خودشیفتگی: جنون در کنار، قربانیان بی شمار...
دل آدمی و گرایش اش به خیر و شر/ اریش(اریک)فروم؛ ترجمه گیتی خوشدل . - تهران: نشر پیکان، (چاپ یازدهم، شمارگان: ۲۰۰۰) ۱۳۸۰
چاپ نخست: ۱۳۶۲ بدون نمایه و فهرست موضوعی
شماره تلفن ناشر: ۰۲۱۲۲۹۰۳۶۴۷ تا ۵۰ عنوان اصلی
: The Heart of Man: Its Genius for Good & Evil
"...تا زمانی که بیشترین نیروی آدمی صرف دفاع از حیات خویش در برابر حملات یا رفع گرسنگی شود، جبراََ عشق به زندگی کاهش و عشق به مرگ افزایش می یابد. شرط اجتماعی مهم دیگر برای پرورش زندگی پرستی، برانداختن بی عدالتی است..." ص. ۵۴
کتاب اگر نمی خواهید اشتباهات ما را در ازدواج، پافشاری تعصب آمیز بر جهان بینی نامنطبق با واقعیت ها، دارا بودن روش و رفتارهای بیمارگونهنسبت به جنس مخالف و عدم تحمل دگراندیشی را مرتکب شوید، پیشنهاد می کنم بی درنگ این کتاب را بخوانید. اگر می خواهید دوستی واقعی بیابید، قصد ازدواج دارید، بر آنید فرزند(ان) سالم بپرورانید، در پی فلسفه و جهان بینی راهگشا به سوی سعادت انسانی هستید، می کوشید از شر آدم نماها در امان باشید، محتوای این کتاب را با نزدیکان خود مورد بحث قرار دهید، مطالب آن را تحلیل کنید، داده ها را با اطلاعات جدید محک بزنید و به ارزیابی خود و پیرامونیان بنشینید. کتاب " دل آدمی و گرایش اش به خیر و شر" دارای شش فصل است: آدمی گرگ یا گوسفند/صور گوناگون خشونت/عشق به مرگ و عشق به زندگی/خود شیفتگی فردی و اجتماعی/علائق زناگونه/آزادی، جبر، اختیار اریش فروم(۱۹۸۰ سویس-۱۹۰۰ فرانکفورت) روانکاو بالینی، اندیشمند طرفدار جامعه ی باز و مبارز ضد فاشیزم( در ۱۹۳۴ همه ی امتیازات دانشگاهی و رفاهی را در مخالفت با قدرت حزب حاکم بر آلمان / حزب نازی های SS کنار گذاشت) به ایالات متحده ی آمریکا مهاجرت کرد. از کتاب های پرِآوازه ی او به زبان پارسی چند نمونه را یادآور می شوم: هنر عشق ورزیدن/ جزم اندیشی مسیحی/ روانکاوی و دین/جامعه ی سالم. موضوع مورد نظرم که آن را دریچه ای برای شناخت یکی از معضلات شخصیتی در خانواده / جامعه ی نابسامان می دانم، خود شیفتگی(narcissism) است. فروید اصطلاح خودشیفتگی را برای وضعیتی به کار برد که در آن لیبیدوی شخص، به جای آنکه صرف افراد دیگر شود صرف خودش(ایگو) می شود. خودشیفته کیست و این بیماری ناپیدا چه مشخصه هایی دارد؟ اریک فروم ما را متوجه می کند که آدمی در مرحله ی جنینی در خود شیفتگی مطلق است. به دنیا که آمد، این خانواده و جامعه است که تا چه حد او را در راستای مقتَضیات و حقوق اجتماعی اش(نه منافع شخصی ضد بشری) تربیت کنند. به باور اینجانب، کودکان روستایی(تا آن جا که در خانواده های کوچزی بختیاری دیده ام) نسبت به هم سالان شهری و حتی فرزندان خانواده های تحصیلکرده، در بازه ی زمانی کوتاه، گرایش های خود شیفتگی را تا درجه ای معقول و مقبول از روح خود می تکانند. آن ها هم چنان که در عمل- رو در رو با طبیعت خشن، تقبل مسئولیت ها می کنند، شیوه های نجام کارهای مفید برای خود، خانواده و جامعه ی محل زیست را در عمل از والدین می آموزند؛ از خصلت های خودخواهانه، مصرفی، تنبلی و پندارگرایانه فاصله گرفته، ساختار شخصیتی قوام یافته ای برای استقلال، اعتماد به نفس در آینده و خلاقیت های منحصر به فرد به دست می آورند... خودشیفته همه چیز را در جهت امیال خود می خواهد. اگر به مانع، مخالف و یا فضایی مغایر با انتظارات اش برخورد کند، ناراحت و شاید افسرده می شود و عناد می ورزد. بیشتر با جسم سر و کار دارد تا عاطفه و احساس؛ از انتقاد نفرت دارد و عشق را نمی شناسد، اگر هم ادعا کند، باز در عمل به تعبیر جسمانی مالی/ منافع شخصی از آن می رسد. اگر ازدواج می کند، شریک زندگی باید برآورنده ی خواسته های او باشد. زوج، عابر بانک پایان ناپذیر خانگی، زوجه باید خدمتکار جنسی و آشپز خلاق خانه ی او باشد. کودک رشد کرده در خانه ی نا بهنجار به سوی ارضای خودشیفتگی تعدیل/مهار نشده است. او به سوی گروه های موافق جذب می شود: آن جا که در میان افراد همانند خود حس توجه و امنیت دارد می رود. طائفه گرایی، ناسیونالیسم و حزب دارای جاذبه هایی هستند که به کمک آن ها او می تواند امیال امیال سرکوفت شده اش را تسکین دهد. در یک تک نگاری مردم شناختی با عنوان "ارثیه ی شوم" (متن کامل آن جداگانه ارائه خواهد شد)با خانواده ای ایرانی آشنا می شویم. در این جا برآنم که در چند سطر خواننده را با آن ها آشنا کنم. فرزندان: چهار پسر و دو دختر اکنون به اشکال و ابعاد مختلف دارای خود شیفتگی هستند. آن ها ازدواج های ناموفقی داشته اند که در سه مورد به طلاق منجر شده است. تاریخچه ی شکل گیری خانواده تا حدی زمینه های این خودشیفتگی ها را مشخص می سازد. مادر، یکی از هشت دختر فقیر روستایی بوده که با پدر خانواده ازدواج می کند، یک جوان روستایی هم طائفه که به استخدام شرکت نفت در می آید و در سی و هشت سالگی از یک بیماری کبدی می میرد. مادر شش فرزند ریز و درشت و سرکش، همیشه درگیر با هم را در محله ی فرودست آن شهر نفتی بزرگ می کند. نیازهای جنسی سرکوفت شده اش باعث می شود برخوردهای خشونت باری با فرزندان و به ویژه دختران داشته باشد...خانه محافظ خوبی برای پوشاندن نابسامانی های روحی آن ها می شود. دختر بزرگتر چند بار در معرض زنای محارم برادر بزرگتر قرار می گیرد. او را مدتی در اختیار زوج فاقد فرزند ی می گذارند که نسبت دوری با پدر متوفا دارند. فرزندان که دوران سخت، پر از دلهره و تحقیر داشتند، در بزرگ سالی، با وجود تفاوت های شخصیتی، رفتاری متفاوتی که دارند، دارای همانندی های چشمگیری هستند: نداشتن الگوی پدری در فرایند کودکی (دهه ی نخستین)و در نتیجه عدم همانند سازی در مراحل بعد، افراط در خورد و خوراک(فرافکنی ناشی از عقده های گرسنگی مادر و خود)، عدم استقبال از انتقاد و گفت و گوی مِغایر با علائق اشان، تلاش برای داشتن خانه و امکاناتی متمایز(پسر بزگتر، خانواده ی خود {زن و سه دختر} را برتر از همهگگگ می شمارد و همه ی اولویت ها را برای آن ها قائل بوده، هر که در عمل نافی این انگاره بداند، حتی خواهر و شوهر خواهر را طرد کرده، می گوید "یا مثل ما شو، یا برو گمشو!" که اسباب تمسخر بین بستگان نزدیک شده...) گرایش به حزب توده ی ایران در اوایل انقلاب ۵۷ و ازدواج سه تن از فرزندان با افراد توده ای....فقط یکی از پسران که حدود هفت سال را در زندان سپری کرد، هم چنان خود شیفته ی انگاره های حزبی است. شش فرزند داری خود شیفتگی به طایفه و خانواده و در مواردی روشنفکری هستند... اوج خود شیفتگی جنون آسا در دیکتاتورهاست(هیتلر، استالین و...). از یاد نبریم که دیکتاتورها بر شانه های افراد خودشیفته، بر سریر قدرت می نشینند. "بر اساس همین فرض که آدمیان را گوسفند به حساب می آورد، مستبدان و"بازپرسان بزرگ"، نظام خویش را به پا ساخته اند...آیا طلعت پاشا به تنهایی میلیون ها ارمنی را قتل عام کرد؟ آیا هیتلر به تنهایی مطلیون ها یهودی را به کوره ی آدم سوزی فرستاد؟ آیا استالین به تنهایی میلیون ها مخالف سیاسی را از میان برداشت؟ این مردان [مخوف]تنها نبودند، هزاران نفر را در اختیار داشتند که برایشان می کشتند، شکنجه می کردند و این کار را نه با اشتیاق، بلکه با لذت انجام می دادند..."ص. ۸ اریش فروم پس از تحلیل چند نمونه از بیماران کلینیکی می نویسد:"روان پریشی حالتی از خود شیفتگی مطلق است و شخص روان پریش همه ی ارتباط خویش را با واقعیت برون گسسته است و خود را جانشین واقعیت ساخته است. تماماََ از خویش سرشار است و برای خودش " خدا و جهان شده است..."ص. ۷۵ کتاب می پرسد "چگونه می توان شخص خود شیفته را شناخت؟"برای رسیدن به پاسخ مستدل و گزارشات روشنگرانه ی دیگر، کتاب را بخوانید و برای آشنایی با خانواده ایرانی که زاینده ی افراد خود شیفته بوده، به متن کامل این جستار در وب لاگ این جانب مراجعه شود. / هاشم حسینی، کرج، شنبه، هفتاد و دومین روز بهار ۹۹ 30th May, 2020 🌹
نوشته ی بالا، چکیده ای است از جستاری بلند که برای دلِ آقا جلیل پور حسین نوشته ام: لوطی راسته ی جوانمردی. کتاب "دل آدمی" را که چند سال پیش به او دادم، مشتاقانه در میان خانواده های آشنا دستگردانی کرد.
دو انسان منحصر به فردی که من دیده ام...
اگر بازتاب بی واسطه و امینانه ی باور/ ایمان/ موعظه/ ایدئولوژی مورد ادعای شخص را در زندگی روزانه اش ببینیم، به شخصیت واقعی او پی برده و راه را بر هر گونه زبان بازی، لفاظی و شیادی بسته ایم. چرا مولانای عاشقان، مولوی فرموده:
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر♡کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست♡گفتند: "یافت مینشود، جُستهایم ما" گفت: "آنک یافت مینشود، آنم آرزوست"
؟
خوشا به حال آن کس که به این "انسان" دست یافته باشد. بی شک جوینده یابنده است. سال هاست در دفتر جداگانه ای که بر پیشانی اش نوشته ام: "انسان های منحصر به فردی که من دیده ام" از دیدارهایم با این شخصیت های شگفتی آفرین: زن، مرد، کودک/ جوان/ پیر، ایرانی، غیر ایرانی، دین باور و آته ایست بسیار نوشته ام... دو انسان شریفی که که این کمترین، بین اشان نشسته، سوی راست: یوسف وفا اشکنانی زاده ی آبادان و اکنون بازنشسته، باشنده ی شهر روتردام هلند: تا این لحظه، سراسر زندگی اش راستی و درستی، عشق به انسان و کوشش در راه مفید بودن به حال دیگران بوده است. او در همه ی لحظات جنگ تحمیلی به ملت ایران، به عنوان کارشناس بیهوشی شهر را ترک نکرد و مواردی هم در اهواز منشاء خدمات ارزشمندی بوده، اهل ادبیات است (سروده های دلنشینی دارد)و توانسته به کمک ایرانیان همیار، غرفه ای را در کتابخانه ی عمومی شهرش، به آثار پارسی نوشت فرهنگ و ادبیات ایران اختصاص دهد و هلندی های فرهیخته را شیفته ی ایران و ایرانی سازد. یوسف دل های ما، در شطرنج هلند دارای مقام بوده و در ساعات فراغت، مربی شطرنج کودکان و سالمندان است. و سوی چپ، ستار جلیل زاده، زاده ی نجابت نخل و سخاوت هور شادگان، کتابدار و کتابشناس، آموزگار داد و دانایی(سی سال در آباده، اهواز، خرمشهر و کرج) مترجم وفادار به متن و مبتکر از زبان عربی به پارسی، دارای آثار ماندگاری است، مانند: ۱. زخمه ها(اشعار چهار شاعر عرب)۲. نبوغ و جنون، مجموعه مقالاتی از دکتر هاشم صالح ۳. نور آبی ( رمانی از نویسنده فلسطینی حسین جمیل البرغوثی)۴. دوران عاشقی (گزینه اشعار غاده السمان) ۵. از حروف الفبایم باش(گزیده اشعار نزار قبانی) ۶. و انکار، انجیل من است (گزیده اشعار آدونیس) ۷. اعترافات ابونواس (رمان تاریخی) ۸. جادوگر بیدارم کرد (مجموعه شعر شاعر بحرینی قاسم حداد) ۹. خاکستر روی زخم (٥٠ داستان كوتاه از ٥٠ نویسنده عرب دفتر نخست از کشورهای عربی) ۱۰. بابا سارتر (رمانی از نویسنده عراقی علی بدر ) ۱۱. داعشی خاطرخواه ۱۲. آنتولوژی شعر معاصر عرب ۱۳. زنی عاشق زیر باران ( گزیده اشعار غاده السمان) ۱۴. بر گ ها و رقص ها ( شعر و نقاشی آدونیس) ۱۵. رمان جنگ دوم سگ ابراهیم نصرالله رمان نویس اردنی فلسطینی... در باره ی این دو عزیز، ناگفته بسیار مانده که در آن دفتر مفصل به آن ها پرداخته ام. دوستی نوجوان، اما شیفته ی دانایی و داد، از من پرسیده: "در این پویه، به جستجو تا رسیدن به این انسان متفاوت باروزگار پرنقاب چه کنیم؟"
گفتم:
بیاموزمت کیمیای سعادت♡ز هم صحبت بد جدایی، جدایی/
هاشم حسینی آدینه ی کرج، هفتاد و یکمین روز بهار ۹۹ 29th May, 2020