Love is....

نخست در خلوت خیال در آ
آن گاه به زیارت معبد تن بیا
*
آری نازنین، تپش جان نه بر مدار جسم، توده ی گوشت و چربی، عرق و خون و تعفن، بلکه در ورود به هزارتوی اندیشه/آرمان یک جان و رسیدن به آماج یگانگی روح بشری است... 
این است اندرز ایزدبانوی عشق به باورمندان راستین.../هاشم حسینی، روزنوشت ها به نازنینی نادیده
60/زمستان/95

Winter  Book Review,  The 82 nd

زمستان خوانده ها / یادداشت هشتاد و دوم
*
برگشته دوباره خنیاگر ایل دردمند به میدان
*
یال بریده ی رخش/ حیات قلی فرخ منش. - مشهد: بوتیمار، 1395
 
 
قارون واژه هام... (خرمن جا، 16)
 
 
برگشته دوباره شاعر ایل، از دشت حماسه و باستانیت پنهان، سوکسرای رخش بریده یال... او پیشتر درونه ی"بوفت پلنگ" را کاویده بود، آرمان به دل، تا خبر دهد: " اسب بوی مشروطه می دهد" ...
حیات فرخ آن چنان دغدغه ی واژگان دارد که ماهی آب را؛ پس در این راستاست که می ایستد پر آب چشم در مذبح کلمات: " سال جوان مرگی نمد و لوله های بی باروت... (صفحه 08 " واژه ها دم به دم استحاله می شوند"، شعر " برف به گرمسیر")
حیات فرخ ذهن و زبان خودویژه ی ای دارد، ناوابسته به پدرخوانده های مافیای شعر و رو به راستای روح آشفته ی بختیاری سرگردان. 
در این آخرین دفتر: "یال بریده ی رخش"، با همان مشخصه های شعری رو به رو هستیم: بوم گرایی و بازآورد کلمات و ترکیبات بختیاری؛ حسرت و رثا، طنز گره خورده در بغض و انسان گرایی اصیل. واژه نمونه هایی مانند خست، کومیر، شال تاس، کله و...  در سروده های پیشین، اینک با تازه آمده هایی مانند بادرنگان( نام کوه زادگاه شاعر)، گاله های خاموش، بارون گرد،  دختران زمینی ریواس، کوه آسماری، پرزین، تمدار قالی و دیگر واژه ها و ترکیب های بختیاری از این دست پی گرفته شده اند... 
شاعر در این کتاب، به کاوش و کشف های جدیدی دست یافته است. چند نمونه:
وارونه بخت، از شانه های مزدک فرو افتادم(شوربختی، 49)
میرماتی که شیون شبانه کیل می کند(سمفونی مشروطه، 67)
از آن همه دشت/خنده های بی دهانی مانده بود... (سال ملخ، 48)
اگر من ام، این شاعران/ حتی آب به مرده ی هیچ واژه ای نمی ریزند... (47)
کفنی ندارم، گیسو پریشان کن... (نگاه، 35)
 
امید آن که در پویه ی نوی کنکاش های شعری، حیات فرخ به خلوت خود که خوانش شعر جهان را آغازیده، شکیبا و سخت گیر، سروده های تازه زا را با تراشه های بی رحم بپیراید؛ تا آن گاه، زیر نگاه منتقدانه ی ویراستاری اهل، به زیور طبع بیاراید. 
*
*
*
هاشم حسینی
اقلیم البرز
59/زمستان/95

Homecoming Phoenix

همین پسینگاه امروز ، 5 شنبه 58 زمستان 95 البرز:
بارها از کنار این دو درخت گذشته ام، در سبزینه ی پر ترانه ی بهار، در گذر از عرق ریزان و تشنگی تابستان، زیر مرگ ریز برگ ها- پاییزان و اکنون زمستان مرموز... 
داشتم رد می شدم که درختان سرودخوان، مرا میخکوب کردند... ایستادم، اما سکوت کرد پرنده ی پنهان در میانه و درختان سرجنباندند به هشدار.. راه افتادم... دور می شدم  که دوباره دهانی اهورایی عشق را ندا در داد... رفتم...دور شدم، اما شتابان دقایقی پیش از شامگاه به زیر این دو آزاده، بزرگوار برگشتم.. 
سیاه مشق زیر،  برداشتی از ترانه ی ناپیدایی است که از دهان پرنده ای شنیده ام همراه با هم سرایی دو درخت...
*
گل داده یک ترانه
*
برای که می خواند
این خسته
خنیاگر بلندا
با افتخار نشسته بر تارک درخت؟
 
تازه راه رسیده
رسته از زمهریر مرگ
رهیده از لعنت و تردید
چگونه بر این بی برگ شاخسار نشسته؟
 
یقین
ققنوس آتش است
روییده از میان برف
می خواند یک نفس
درخشان در خاموشی شامگاه
فراخوان صبحی که هیچ گاه نیامده ست در آن
بهاران
پرافتخار
در این دیار.... / هاشم حسینی، عظیمیه کرج

Winter  Book Review,  The 81st

زمستان خوانده ها / یادداشت هشتاد و یکم
*
...آه کوتاهی در تاریکی... / کام مرگ، ص. 111
*
آنسوی زمان/ شاعره و مترجم: بهاره شرفی. - تهران: 1395
 
مجموعه سروده ای رمانتیک، بی وزن و دو زبانه از شاعره ای پراحساس، بهاره شرفی(1370) که به روایت عشقی زنانه نشسته است. راوی در حسرت کودکی اش که یک سده دور افتاده، خود را در کلاف رویا می پیچد. آیا بهاره شرفی به بازآفرینی تصاویر تازه ای از زندگی دست یازیده است؟ اگر نوشته ها را اتوبیوگرافی گنگ خواب دیده ای بدانیم در روزگار کرمانده از اوراد عشق، شاید به حریم این سخن ایزدبانوی شعر نزدیکتر شویم که تا دلی آتش نگیرد، حرف جانسوزی نگوید... 
عناوین شماری از سروده های این دفتر: 
نخستین عشق/ یک شب، یک رویا/ مثل یک زن کاملا عادی/ تانگوی عشق/ بعد من/ برای قهرمانی که دیر آمد/ رجوع دل / محک
 
در راستای آن که چاپ تازه ای از این سروده ها، همراه با نوآمده ها - تراش خورده و ویراسته منتشر شود، نکته های زیر را از سوی یک خواننده ی حرفه ای شعر تقدیم محضر متبرک شاعر می کنم:
1. شعر باید ایجاز ممکن پیام باشد، آهنگین، رنگین و پر تصویر... 
2. سروده ها باید آشنایی زدایی کنند، تازه و گیرا... 
3. ترجمه ی انگلیسی سروده ها، در مواردی نارسا و حتی نادرست از آب در آمده است. 
4. چند نمونه ی اشتباهات واژگانی:
در انگلیسی simpleness نداریم.  به جای آن simplicity به کار می برند. 
5. کاش برای preface پیشگفتار می آمد تا مقدمه و Beyond the Time ، "فراسوی زمان"برابر گذاشته می شد... 
6. ترجمه شده:
Lahad stone are big pieces of stones... (118)
گذشته از اشتباه تطابق نهاد مفرد با گزاره(فعل) جمع، باید خاطر نشان ساخت که سنگ لحد را روی پیکر مدفون قرار نمی دهند که خاک بر روی آن نریزد.  این تخته سنگ برای جلوگیری از چنگ اندازی ددان به جسد کار گذاشته می شود. و برابر پیشنهادی این جانب برای سنگ لحد:
Corpse stone slab
7. و بایسته است که هم در نوشتار پارسی و هم انگلیسی، از رسم خط معیار/ استاندارد پیروی کنیم... 
*
*
*
هاشم حسینی
ابتدای جاده ی چالوس
54/زمستان/ 95

فروغ فرخزاد(1345-1313)

خبر تکان دهنده در 24 بهمن 1345/ روزنامه اطلاعات: "فروغ فرخزاد، شاعره ی معروف کشته شد... "
*
بانوی فصل سرد ما
هر بهمن به پا می خیزد
با دست هایی
سبز و بارور
در آستانه ی بهار ناگزیر
که بسته کوله به راه
سرود خوان 
می آید بر سر قرار... / هاشم حسینی

Pregnant Winter

" اگر زمستان بگوید بهار در جان من لانه دارد / چه کسی زمستان را باور می کند؟"
 
خلیل جبران خلیل: ماسه و کف
Sand and Foam

Winter Book Review / The 80th

زمستان خوانده ها / یادداشت هشتادم
*
همیشه  نگاه نو، هم چنان پربار، تازه و شگفتی برانگیز
*
 
شماره 111 نگاه نو با مطالب نمونه وار زیر منتشر شده است:
-کارنامه ی دستاوردهای مترجمی سخت کوش: رضا رضایی که برگردان تازه ی او از گتسبی بزرگ(اثر کلاسیک شده ی اسکات فیتز جرالد) تنها متن پارسی شده ی معتبر است. 
-پدیده ی ترامپ: نیرنگ های بی عقلی یا افسون فاشیسم؟/ جستاری مفصل و بی مانند از دکتر فخرالدین عظیمی( استاد دانشگاه کنه تیکت آمریکا) که در مقایسه با آن چه در باره ی نتایج انتخابات آمریکا منتشر شده، جوابگوی پرسش های پدیدآمده است. 
-ترجمه ی فارسی ترانه های باب دیلن/ عبداله کوثری؛
-سعید نفیسی: پیشاهنگ نثر معاصر فارسی/ محمد دهقانی؛
فیدل کاسترو: بازیگر صحنه ای از تراژدی جنگ سرد/ علی رضا مناف زاده؛
یارانه ندهید، کتابخانه بسازید/ گفت و گو با جعفر همایی مدیر نشر نی؛
و خواندنی های مفید دیگر، از جمله تازه های کتاب و نقد کتاب... 
این ابیات آغازین از انوری - نشسته بر پیشانی جستار ستایش برانگیز دکتر عظیمی را با هم بخوانیم:
بر بزرگان زمانه شده خردان سالار/ بر کریمان جهان گشته لئیمان مهتر/  بر در دونان،  احرار حزین و حیران/ در کف رندان، ابرار اسیر و مضطر
*
*
*
هاشم حسینی
عظیمیه ی ابری البرز،
51/زمستان/95

Winter  Book Review,  The 79th

زمستان خوانده ها / یادداشت 79م
*
 
چرا پس از هر انقلاب مردمی، جنگی علیه آن و موانعی در برابر تحقق آرمان ها و اهدافش راه انداخته می شود؟
*
" ... امیدواری آمریکا به جنگی که آلمان (هیتلری) علیه اتحاد شوروی راه انداخته بود تا حکومت کارگری را تضعیف کرده و آن ها در آینده بتوانند سرنگونش کنند... "
 
کتاب محاکمه ی دولت آمریکا/ لری سیگل و همکاران؛ ترجمه مسعود صابری .- تهران:  نشر طلایه پرسو، 1394

امید.... ای زندگی...

ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻧﻈﺮ ﮐﻨﻢ
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﯿﺸﻪ ﻭ ﺑﺎﻏﯽ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﻢ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻧﻘﺶ ﻭ ﻧﮕﺎﺭ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﺑﺮﮒ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻏﻨﭽﻪ ﻭ ﮔﻞ ﻭﺳﺒﺰﯾﻨﻪ ﺧﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺷﺎﺧﺴﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﭙﺪ ﺩﻝ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻭﻧﺪﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺳﺨﺖﺗﺮﯾﻦ ﺗﻨﺪﺑﺎﺩﻫﺎﺳﺖ
ﺁﻣﺎﺟﮕﺎﻩ ﺗﯿﺮ ﺗﮕﺮﮒ ﻭ ﺳﻨﺎﻥ ﺑﺮﻕ
ﭘﺮﻭﺍﺯﮔﺎﻩ ﺧﻮﺷﺪﻟﯽ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻼﺳﺖ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﻻﻧﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺍﯼ ﺟﻮﺟﮕﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﺑﺮﺁﻣﺪﻩ
ﭼﺸﻤﻢ ﭘﯽ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
 
«ﺳﯿﺎﻭﺵ ﮐﺴﺮﺍﺋﯽ»

Winter  Book Review,  The 78th

زمستان خوانده ها / یادداشت 78م
 
*
چگونه پولاد یک نویسنده آبدیده می شود... 
*
گابریل گارسیا مارکز/داگمار پلوتنس؛ ترجمه ی زهرا اسلامی . - تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1392
 
برگردان از زبان آلمانی، مصور، فروست " بزرگان اندیشه و هنر"
 
این کتاب شرح نویسنده شدن  یک کلمبیایی هزار سوداست، در گذار پیروزمندانه از هزارتوهای رنج. او که در سال 1967 رمان سیال ذهن " صد سال تنهایی" را نوشت، در 1982 جایزه ادبی نوبل را ربود... سال ها کشمکش با حکومت های دیکتاتوری، فرار از دست فقر و زندان و حمایت از جنبش های آزادیخواهانه ی جهان، دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان، از گابریل گارسیا مارکز روزنامه نگار، منتقد فیلم/ داور جشنواره کن و نویسنده، غولی هم چنان ایستاده در برابر استبداد ساخته است. 
   کتاب حاضر، می تواند الگوی شفاف و راهگشا برای جوانانی باشد که می خواهند با تکیه بر شکیبایی نوشتن، ناوابسته به پدر خوانده ها و لابی های مطبوعاتی/کارگاهی/تئوری های وارداتی، رنج داستاسرایی را در راستای گنج خدمت به ادبیات میهنی به جان بخرند. 
   مارکز شرح می دهد که چگونه او و دیگر نویسندگان آمریکای لاتین ، پس از شناخت حقایق جوامع خود، اشکال رمان نویسی سنتی اروپایی را برای بازآفرینی آن ها ناتوان می دیدند. از این رو، آگاهانه به گزینش اشکال جوابگو رو آوردند. 
   از فصل های نمونه وار این کتاب: دوران کودکی/ مدرسه شبانه روزی/ به دنبال افسانه ها/ گذری در سوسیالیسم/از بحران شغلی تا جهش بزرگ/ ادبیات و سیاست/ سیاست و جایزه نوبل/ وقایع نگاری قتلی از پیش اعلام شده... 
   پیشنهاد می شود مترجم و ناشر محترم در چاپ پی آیند، گاهشمار پایانی کتاب را تکمیل و رویدادهای برجسته ی زندگی، از سال 1992 تا زمان درگذشت گابریل گارسیا مارکز را به آن بیفزاید.
*
*
*
هاشم حسینی
49/زمستان/95
عظیمیه ی البرز🌺

Winter  Book Review,  The 77th

زمستان خوانده ها / یادداشت 77م
*
"...هیچ کس، هر اندازه هم بزرگ، از قوم و ملت خود بزرگ تر نیست. و هر کس به آن حد رسید که خود را از قوم و ملت اش بزرگ تر بداند، می رود به آن جا که این گونه اشخاص می روند... اما چه فایده، تاریخ هزار و هزاران بار این را نشان داده بود و مردم ندیده بودند؛ و آن عده که دیده بودند، نفهمیده بودند؛ آن اندک هم که فهمیده بودند - تازه اگر فهمیده بودند - چیزی به کسی نگفته بودند یا نتوانسته بودند بگویند - بعد هم که هوس کردند تا خواستندبگویند یا بوبرشان داشت. درست نمی دانم، شاید هم مردم ندیده و نشنیده، با احساس شهودی خود چیزهایی بو برده بودند. "بزرگان" تاریخ که به نام سردار و سلطان و پدر ملت... می آمدند، این را مسلما می دانستند. بی جهت نبود که وقتی می آمدند، با نام خدمتگزار مردم و منجی ملت و این جور چیزها می آمدند و قسم یاد می کردند که محض رضای خدا و به خاطر خلق خدا و نجات وطن تن به این مشقت داده اند.... اما چون به قدرت می رسیدند و مستقر می شدند، این قسم ها را فراموش می کردند و مطمئن می شدند که کار قوم بی آن ها نمی گذرد و اگر بروند، همه چیز خواهد رفت... و مرادشان از همه چیز به راستی "همه چیز" بود - و در آن صورت، وای به حال ملت! "
صفحه 289 رمان "گورستان غریبان" / ابراهیم یونسی(1390-1305)
نوشته ی این رمان در 1358 آماده ی چاپ بود، اما در 1372 از سوی انتشارات نگاه پخش گردید.

Winter  Book Review,  The 76th

زمستان خوانده ها / یادداشت 76 م

سروده های برنده ی جایزه ی نوبل یک رمان نویس

*

میرایی/ گونتر گراس؛ برگردان و بازسرایی: خسرو(1359) و سارا(1364)کیان راد.  - تهران: کوله پشتی، 1395

برگردان از زبان آلمانی

" در باب میرایی" آخرین کتاب گونتر گراس، نویسنده ی  آلمانی داستان های جهانی "طبل حلبی" و "کفچه ماهی"  است که حدود شش ماه پس از مرگش( آوریل2015) انتشار یافت.  مترجمان در سرسخن کتاب نوشته اند: "...شعرهای گراس مثل همیشه، طیفی از احساسات و تجربیات او را منعکس می کند.  گراس، هم به آنجلا مرکل (شعر" مامان") و رفتار آلمان در قبال یونان نقد دارد و هم به عقب ماندگان خارجی ستیز کشورش و یا هواپیماهای بی سرنشین آمریکا؛ و هم  زمان از زیبایی طبیعت پیرامونش لذت می برد. " ص.  12 

 شعر "در باب میرایی" او را با هم بخوانیم:

اکنون دیگر همه چیز به پایان رسیده / اکنون دیگر بس است. / اکنون همه چیز تمام شد و رفت.  / اکنون دیگر هیچ راحتی نیست.  / اکنون هیچ غلطی نمی توان کرد. / اکنون دیگر هیچ چیزی آزاردهنده نیست / و به زودی بهتر می شود. / و هیچ چیزی بر جا نخواهد ماند.  / و همه جا ابدیت خواهد بود.    ص.  151

گونتر گراس همان است که پیش از مرگ، با سلیقه و دقت تمام، سفارش دو تابوت برای خود و همسرش را به دوستشان، استاد درودگر، ارنست آدومایت داد و همسرش کفن را خود فراهم ساخت( شعر " جایی و چیزی که در آن خواهیم آرمید" ص.  65 ) او در این سروده های ساده ، اما فلسفی، به گشت و گذار در اسطوره و اشیا، پاکیاد کودکی و همراهی رفیقانه ی مرگ روی می آورد. 

در شعر "  پست حلزونی"  می خواند:

دوست دارم به رفیقان درگذشته، نامه هایی بنویسم / و نامه های موجز و گلایه آمیز به محبوبم / که دیرزمانی ست تکیده...  / آه چقدر دل تنگ  رفیقان درگذشته ام... / و محبوبی که اسمش در گاوصندوقی نهان/ برایم تازه مانده / و تا ابد بازگفتنی ست.  صص.  20-19

+

*

*

هاشم حسینی

کتابسرای چیستا، 45 متری کاج

46/ زمستان/  95

Winter Book Rview. The 75th

زمستان خوانده ها / یادداشت 75م

مضحکه ی آن ها که با دهانشان اتوپیاها و با کردارشان جهنم ها برای بشر بر پا می دارند

*

رفیق پانجویی/نوشته ی یرواند اُتیان ( 1926-1869)؛ ترجمه ی آندرانیک خچومیان(1335) . - تهران: نشر افق، 1392

چاپ دوم، 200 نسخه

ادبیات ارمنی

*

"مردی به نام پانجویی از فرط بی پولی، به انقلابی گری روی می آورد. او را به روستایی می فرستند تا ایده های حزبش را تبلیغ کند. روستا تضاد طبقاتی ندارد و پانجویی به ناچار پیرمردی را که سه گاو دارد، بورژوا معرفی می کند. در عوض جوانکی شرور را پرولتاریای زحمتکش می نامد؛ و این هنوز آغاز مبارزات اوست..."

داستان بلند و خواندنی رفیق پانجویی ، طنز شیرینی است در مضحکه ی آن ها که ژست انقلابی گری می گیرند، و با کردارهای دست و پاگیر خود، در راه تحولات مردمی، شر و آفت به پا می دارند. این ها را هم در جناح چپ انقلابی می توان دید و هم در راست آخرت اندیش.

کتاب دارای ارزش های ادبی/ اجتماعی والایی است: بر گردانده شده از زبان اصلی/ ارمنی، با خامه ی توانای مترجمی امین و موفق، در انتقال سبک نویسنده به زبان پارسی و انتشار آن به همت ناشری دارنده ی کارنامه قابل تقدیر.

مترجم در پیشگفتاری با عنوان "آشنایی با یرواند اُتیان"، ادیب طنز پرداز و مترجم ارمنی، به درستی هشدار می دهد که: " در میان آثار طنز او، "رفیق پانجویی" یک شاهکار است...پانجویی نمونه ی زنده ی افراد و گروه هایی است که با عدم اعتقاد و احترام به یدگاه های دیگران، باعث آزار و اذیت جامعه می شوند. هر چه از او نیست، پس نباید باشد. هر آن که با او نیست، پس حتماً علیه اوست و این چنین است که پانجویی ها، بی محابا و بی خردانه، باورهای مذهبی و اعتقادی دیگران را به سخره می گیرند و تخم نفاق و دشمنی در جامعه می کارند..."   ص. 10   

سطرهایی از رمان:

"...در گوشه ای نشستم و به دکتر استکمن، قهرمان ایبسن فکر کردم. او هم می خواست خود را برای منافع مردم قربانی کند، اما به جای قدردانی، مورد سرزنش و آزار و اذیت قرار گرفت. به ارسطو فکر کردم که به خاطر حقیقت گویی و آزاد اندیشی توسط مردم نادان، به تبعید محکوم شد و به خودم فکر کردم که این همه در زاپلوار مورد اذیت و آزار قرار گرفتم، چون می خواستم زندگی دوباره ای به مردم مرده ی آن جا اعطا کنم..." ص. 113

*

*

*

هاشم حسینی

پونک

45/زمستان/ 95

Winter  Book Review,  The 74th

زمستان خوانده ها / یادداشت 74 م

"عقاب" نامیرا

*

گزینه ی اشعار پرویز ناتل خانلری( به اهتمام ترانه ناتل خانلری) .-  تهران: مروارید، 1394

 

دکتر پرویز ناتل خانلری(1369-1292) از چهره های فراموش نشدنی فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی است که در سه عرصه ی اجتماعی- سیاسی( خدمات وزارتی و انجام اقدامات بی روی و ریای بسیار در راستای توسعه ی ناوابسته ی کشور، مانندابداع و اجرای موفقیت آمیز طرح سازنده ی سپاهی دانش)، فرهنگی ادبی( معرفی دستاوردهای ادبی هنری جهان متجدد و متحول، انتشار مجله ی بی جانشین "سخن" و کتاب های بی شمار... و رویاندن نهال شعر نوی معاصر که با کوشش های موازی زنده یاد علی اسفندیاری/ نیما یوشیج وارد جامعه گردید) و سرایش و ترجمه ی آثار هم چنان مترقی ...خوش درخشیده است. 

   او دولتمردی فرهیخته بود که همانند بزرگانی خادم، مانند محمد علی فروغی راه برون برد ایران استبدادزده از واپس ماندگی سازمان داده شده از سوی استعمار سرمایه و نیروی ارتجاع داخلی را در فعالیت های صادقانه و پاک دستانه در درون حکومت دست نشانده می دید...  و کوتاه و گویا آن که هر چه از زیر ساخت های مستحکم ایران و زمینه های پیشرفت آن در   یک صد ساله ی اخیر برپاست، از مجاهدت های این ایرانیان واقعی است... 

این گزینه سروده های شیرین دکتر خانلری که به همت فرزند برومند پزشکش، ترانه خانلری(1325) و با نظارت اساتید: شفیعی کدکنی و پارسی نژاد به زیور طبع آراسته شده، اشعار کلاسیک( و از جمله منظومه ی " عقاب") ، معاصر و ترجمه های منظوم او، همراه با گفت گویی با او در سال 1363 و مقاله ی " شعر نو" یش را در بر می گیرد. 

جستار جسارت آمیز و روشنگرانه ی استاد شفیعی کدکنی با عنوان " شعر خانلری" ، به راستی آموزنده است. دکتر شفیعی کدکنی بر این باور است که از ده شعر برجسته ی زبان پارسی، یکی همین " عقاب" است. 

سخن شادروان ناتل خانلری در این روزگار طاعون زده ی دروغ و دزدی و بی خردی، اندرزی ارزنده است:

" از کارهای ادبی و فرهنگی خودم اصلا پشیمان نیستم. پشیمانی من برای کارهایی است که نکرده ام.  چون هیچ وقت چیز دیگری در زندگی من جانشین کتاب نبوده است... " ( ص. 177)

*

*

*

هاشم حسینی

کتابسرای چیستا، البرز سپیدپوش

44/ زمستان/95

از روزنوشت ها به نازنینی نادیده...

...

*آگهی*

بشتابید! شرکت در یک فیلم مستند برای آیندگان... 

*

بالاترین رقم دستمزد به  حرامزاده های اصیل پرداخت می شود!

 

*

آری روز گار شگفتی از  رقابت بر سر پستی است!

انگار کارگردان فیلمی دیدنی، برای ثبت نام از هنرپیشگانی که در پستی، آدم فروشی، دزدی( به هر میزان و هر عنوان، در محیط کار و خیابان... )، چاپلوسی، تظاهر به پارسایی، انقلابیگری و مدیریت، دارای ابتکار عمل و لیاقت های بی همتایی هستند، دارد ثبت نام به عمل می آورد...

ه. ح. 

البرز آفتابی... 

43/ زمستان/ 95

Winter  Book Review,  The 73rd

زمستان خوانده ها / یادداشت 73 م

بخارا 116 ، بهمن و اسفند95

*

هم چنان خواندنی، تازه و آموزنده. 

قصیده ی تکان دهنده ی استاد شفیعی کدکنی در آغاز:

ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند

کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند

مرثیه ای است در این روزگار عسرت ادبیات ایران که کلام بازیچه ی مطامع و منافع پدرخوانده های شعر و داستان شده است. مریدپرورانی که در کارگاه ها و محافل خود، متولی  مشروعیت بقای آن هستند وبرای حفظ شهرت و رواج جایگاه کاذب خود، شعر را سترون از آرمان و آماج های انسانی می خواهند. جالب آن که این مار در آستینان... خود را چپ و در راسته ی اپوزیسیون حکومت قلمداد می کنند.. 

شادی و شوکتا که ترا بود پیش ازین!

خواری و خفتا که رسیدت ازین روند! 

 ای شط پر شکوه ز ریزابه های روح

بر بستری ز لای و لجن چون شدی به بند؟

...

ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟

......

از مقالات نمونه وار که از خواندنشان نمی توان بی خبر نشست:

- به ترنم و ترانه(5) / دکتر مهدی فیروزیان: در باره ی ترانه شدن بیش از صد سروده ی هوشنگ ابتهاج  و این که " او را می توان حافظ معاصر خواند.  (427)

- یادداشت های یک کتابدار/ دکتر یزدان منصوریان و بررسی دو کتاب گرانقدر:  1. از کتاب رهایی نداریم، امبرتو اکو و 2. چرا باید کلاسیک ها را خواند، ایتالو کالوینو

- قلم رنجه(35) / ب.  خرمشاهی و این که: " ... گلستان و بوستان سعدی نیز ترجمه های بسیاری دارد.  برای تنوع به نکته ای از نفوذ اندیشه ی سعدی و داستان های نغز کوتاهش در ادب انگلیسی می توان اشاره کرد. و آن این است که ارنست همینگوی داستان نویس شهیر معاصر آمریکایی، در نوشتن شاهکارش، " پیرمرد و دریا" که حدود ده ترجمه به زبان فارسی دارد، از این بیت سعدی الهام گرفته:

شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد

دام هر بار ماهی آوردی / ماهی این بار رفت و دام ببرد... 

*

*

*

هاشم حسینی

43 مین روز زمستان البرز

Winter  Book Review,  The 72 nd

زمستان خوانده ها / یادداشت هفتاد و دوم

صورت حساب... 

*

دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید؟( نقدی بر دیدگاه های استاد در باره ی نیما و شاملو) / حسن گل محمدی. - مشهد: موسسه ی انتشارات بوتیمار، 1395

 

کتاب "دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید"، با آن که باید رساله ای سخن سنج، روشنا و راهگشا در باره ی یکی از ستون های سربلند شعر و پژوهش زبان پارسی: استاد بی بدیل، شفیعی کدکنی( م.  سرشک) باشد، سیاهه ای از اتهامات، ردیفی از ناسزا و کلی نتایج بی مبنا و مصادره به مطلوب است. مطالب آشفته ی کتاب با موصوع و عنوان هم گرایی ندارند. 

این که با نظام نقد ادبی، سلیقه ی شعری و دیدگاه های شخصیتی شناخته شده و سربلند از آزمون های زمانه موافق نباشید، امری طبیعی است و قابل احترام؛ اما آسمان ریسمان به هم بافتن و افرادی را سنگ باران انگ و اتهام کردن، جوانمردانه و ادیبانه نیست. 

پدیدآورنده ی این محکمه ی کتاب شده مدعی است که چرا استاد شفیعی کدکنی از شادروان دکتر ناتل خانلری به نیکی یادکرده و او را از پیشگامان ظهور شعر نو در تاریخ معاصر دانسته( جایگاه و دستاوردهای او در تحولات فرهنگی ایران به شرح و بسط جداگانه ای نیاز دارد) و چرا سروده های  م.  سرشک در مجله ی "بخارا" چاپ می شود؛ و چرا میلاد عظیمی به اشاره ی او "پیر پرنیان اندیش" را که با استقبال رو به فزون رو به رو گردیده، منتشر ساخته است و این که:

لاهوتی شاعری کمونیست بوده( ص.  43) ، سایه شاعری وابسته به حزب توده است(24) و " تلون مزاج و دوگانگی شخصیت توللی( ص.  25 ) ذهن او را برآشفته است. و "علی دهباشی ، سردبیر سمج و فرصت طلب"(34 )  باید انتشار "بخارا" را مانند "آینده" متوقف کند(؟!) "حورا یاوری ( با) مخدوش جلوه دادن چهره های ادبی و فرهنگی بسیاری"( ص. 69)، مرتکب جنایات نابخشودنی شده است.  البته، جناب گل محمدی برای موارد مطروحه، مصداق های مرتبط نمی آورد و نمی نویسد چه کسانی و کجا قربانی خامه ی خانم دکتر حورا یاوری شده اند... 

نمونه ای از نوشتار ایشان را می خوانیم: " ...اگر حضرت عالی شعر شعرایی مثل سپانلو، باباچاهی، سید علی صالحی و... را قبول ندارید، با توجه به مقام شاخص و استادانه ی خود، زیبنده نیست با ادبیات سخیف از آنان یاد کنید... " ( ص. 41)

در این نوشتار کوتاه، به نکته ای گذرا اکتفا می شود؛ با امید آن که کوشندگان فرهنگ اصیل زبان پارسی( که 116 شماره ی بخارا به عنوان اسناد افتخارآمیز تجلیل از فرزندان ماندگار آن هستند) از نکوهش نامه" گل محمدی" دلسرد نشوند و هم چنان که نیک دریافته اند، فرصت بدهند که زمانه عیار این نقدواره ها را عیان خواهد ساخت. 

کوشش های استاد شفیعی کدکنی و پی آمدگانی پربار مانند دکتر میلاد عظیمی و سردبیر نستوه، آقای علی دهباشی عزیز، راهگشای تحقق آرمان های فرهنگی ادبی دوستداران سربلندی ایران زمین است. 

*

*

*

هاشم حسینی

چهل و یکمین روز سپید و آفتابی البرز

Winter  Book Review,  The 72 nd

زمستان خوانده ها / یادداشت هفتاد و دوم

صورت حساب... 

*

دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید؟( نقدی بر دیدگاه های استاد در باره ی نیما و شاملو) / حسن گل محمدی. - مشهد: موسسه ی انتشارات بوتیمار، 1395

 

کتاب "دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید"، با آن که باید رساله ای سخن سنج، روشنا و راهگشا در باره ی یکی از ستون های سربلند شعر و پژوهش زبان پارسی: استاد بی بدیل، شفیعی کدکنی( م.  سرشک) باشد، سیاهه ای از اتهامات، ردیفی از ناسزا و کلی نتایج بی مبنا و مصادره به مطلوب است. مطالب آشفته ی کتاب با موصوع و عنوان هم گرایی ندارند. 

این که با نظام نقد ادبی، سلیقه ی شعری و دیدگاه های شخصیتی شناخته شده و سربلند از آزمون های زمانه موافق نباشید، امری طبیعی است و قابل احترام؛ اما آسمان ریسمان به هم بافتن و افرادی را سنگ باران انگ و اتهام کردن، جوانمردانه و ادیبانه نیست. 

پدیدآورنده ی این محکمه ی کتاب شده مدعی است که چرا استاد شفیعی کدکنی از شادروان دکتر ناتل خانلری به نیکی یادکرده و او را از پیشگامان ظهور شعر نو در تاریخ معاصر دانسته( جایگاه و دستاوردهای او در تحولات فرهنگی ایران به شرح و بسط جداگانه ای نیاز دارد) و چرا سروده های  م.  سرشک در مجله ی "بخارا" چاپ می شود؛ و چرا میلاد عظیمی به اشاره ی او "پیر پرنیان اندیش" را که با استقبال رو به فزون رو به رو گردیده، منتشر ساخته است و این که:

لاهوتی شاعری کمونیست بوده( ص.  43) ، سایه شاعری وابسته به حزب توده است(24) و " تلون مزاج و دوگانگی شخصیت توللی( ص.  25 ) ذهن او را برآشفته است. و "علی دهباشی ، سردبیر سمج و فرصت طلب"(34 )  باید انتشار "بخارا" را مانند "آینده" متوقف کند(؟!) "حورا یاوری ( با) مخدوش جلوه دادن چهره های ادبی و فرهنگی بسیاری"( ص. 69)، مرتکب جنایات نابخشودنی شده است.  البته، جناب گل محمدی برای موارد مطروحه، مصداق های مرتبط نمی آورد و نمی نویسد چه کسانی و کجا قربانی خامه ی خانم دکتر حورا یاوری شده اند... 

نمونه ای از نوشتار ایشان را می خوانیم: " ...اگر حضرت عالی شعر شعرایی مثل سپانلو، باباچاهی، سید علی صالحی و... را قبول ندارید، با توجه به مقام شاخص و استادانه ی خود، زیبنده نیست با ادبیات سخیف از آنان یاد کنید... " ( ص. 41)

در این نوشتار کوتاه، به نکته ای گذرا اکتفا می شود؛ با امید آن که کوشندگان فرهنگ اصیل زبان پارسی( که 116 شماره ی بخارا به عنوان اسناد افتخارآمیز تجلیل از فرزندان ماندگار آن هستند) از نکوهش نامه" گل محمدی" دلسرد نشوند و هم چنان که نیک دریافته اند، فرصت بدهند که زمانه عیار این نقدواره ها را عیان خواهد ساخت. 

کوشش های استاد شفیعی کدکنی و پی آمدگانی پربار مانند دکتر میلاد عظیمی و سردبیر نستوه، آقای علی دهباشی عزیز، راهگشای تحقق آرمان های فرهنگی ادبی دوستداران سربلندی ایران زمین است. 

*

*

*

هاشم حسینی

چهل و یکمین روز سپید و آفتابی البرز

Result

نتیجه

*
" شکل نهایی سانسور، کشتار است. "
برنارد شاو (1950-1856) ، نویسنده ی بریتانیایی/ ایرلندی
Assasination is the extreme form of censorship". George Bernard Shaw"
 

Result

نتیجه

*
" شکل نهایی سانسور، کشتار است. "
برنارد شاو (1950-1856) ، نویسنده ی بریتانیایی/ ایرلندی
Assasination is the extreme form of censorship". George Bernard Shaw"
 

Winter Book Rview. The 71st

زمستان خوانده ها / یادداشت 71م

همایون صنعتی زاده: مدیر، مصلح و مترجم

1304-1388

از فرانکلین تا لاله زار/ سیروس علی نژاد(1316) .- تهران: ققنوس، 1395

1100 نسخه، 17000 تومان، مصور و دارای نمایه ی نام ها و کتاب شناسی همایون صنعتی زاده
*

شرح زندگی همایون صنعتی زاده، آثار، گفت و گو با او، دیدگاه های دیگران و یادمان های خواهرش مهدخت صنعتی زاده

*

گزینه هایی از فهرست مطالب:

گزارش یک زندگی / شکل گیری فرانکلین/ مبارزه با بی سوادی / کشت مروارید / فرانکلین شاهکار همایون

بخش اول گفت و گو با همایون صنعتی زاده: از کودکی تا فرانکلین / دائرت المعارف فارسی/ افست، کاغذ پارس، خزر شهر / چاپ کتاب های فارسی افغانستان / مبارزه با بی سوادی

بخش دوم گفت و گو با دیگران: دکتر سیروس پرهام / منوچهر نور / علی صدر/ مهدخت صنعتی زاده

پیوست ها: نامه هایی پرشور از زندگی و...

نگارنده با شیرینی شگفتی برانگیز کللامش می نویسد: "... همایون صنعتی زاده مردی بود عاشق فرهنگ و گذشته ی ایران باستان......مردی میان قامت و گندمگون...خوش بیان و خوشرو...او شخص تحصیل کرده ای نبود. دانشگاه نرفته بود و دانشکده ی حقوق را نیمه کاره رها کرده . هر چه داشت در کوره ی تجربه اندوخته بود...پیک مخفی عبدالصمد کامبخش بود..." (صص.9، 10 و 11) 

   "اعجوبه! آن قدر زندگی جالبی دارد که آدم می ماند از کجا شروع کند: از تآسیس انتشارات فرانکلین که معروف ترین کار اوست؛ از دائرت المعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود؛ از چاپ کتاب های درسی که به دست او سامان یافت؛ از سامان کتاب های جیبی که انقلابی در تیراژ کتاب ایجاد کرد؛ از مبارزه با بی سوادی که اول بار او شروع کرد؛ از چاپخانه ی افست که او بنا نهاد؛ از کاغذی سازی پارس که او بنیان گذارش بود؛ از کشت مروارید که در کیش آغاز کرد؛ از کارخانه ی رطب زهره که به دست او پا گرفت؛ از پرورشگاه صنعتی کرماان که هم چنان زیر نظر  اوست؛ از شهرک خزر شهر که بنیاد اصلی اش را او گذاشت؛ از کارخانه ی گلاب زهرا که به دست او ساخته شد؛ از کتاب هایی که ترجمه کرد؛ از شعرهایی که سرود؛ و یا از مقالاتی که نوشت. واقعاً بعضی ها در نوسازی ایران سهم قابل ملاجظه ای دارند. سهم صنعتی زاده در نوسازی ایران فراموش نشدنی است."   ( ص. 13)

در حق این بزرگ مرد دوستدار سازندگی و باروری توسعه ی پایدار ایران باید گفت که او معنای تازه ای به مدیریت خودساخته و خلاقانه بخشید. می دانیم که سه چیز را نمی توان با سفارش و فرمان به وجود آورد: مدیریت، هنر و عشق...

خواندن این کتاب برای جوانان بن بست گریز، بسیار ضروری و گریز ناپذیر است...

*
هاشم حسینی

سی و هفتمین روز زمستان پونک
hh2kh@hotmail.com
09163106368

 

Winter Book Review / The 70th

زمستان خوانده ها / یادداشت 70م
 
 
*
 
 دوران عاشقی همینگوی/ ای. ای. هاچنر؛ ترجمه مهرنوش امیری(1369). - تهران: کتاب کوله پشتی، 1395
 
Hemingway in Love: His Own:  A memoir, 2015
 
یادداشت ها و یادمانده ها، برش ها از زندگی یک غول ادبی
*
چاپ نخست، 1000 نسخه، 1000 تومان
مصور
*
" تمام پلیدی ها و شرارت ها با معصومیت آغاز می شوند. "
ارنست همینگوی
*
این کتاب خواندنی و شیرین، در باره ی بخش هایی بسیار خصوصی- گزینه از زندگی ارنست همینگوی، پدیدآورنده ی شاهکارهای کلاسیک شده ی ادبیات جهان، مانند: پیرمرد و دریا، ناقوس مرگ که را می زنند، وداع با اسلحه و بسیاری داستان های کوتاه خود ویژه است. 
از یازده بخش و سخن  آخر کتاب، نمونه وار به چند عنوان اشاره می شود:
اتاقی در بیمارستان سن ماری / خورشید هم چنان در پامپلونا می درخشد / پاریس جای غم انگیزی است.
 
پیش از خواندن کتاب، به یاد داشته باشیم که ارنست همینگوی زندگی پر رویدادی داشت سرشار از خطر کردن... صید ماهی در گلف استریم تا پرسه در گوشه و کنار آفریقا و رفتن به ستیغ کلیمانجاروی پربرف... حضور در میدان های گاوبازی و شرکت داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا در برابر فاشیست ها و همراهی تا سر جان با سربازان جنگ جهانی دوم...اما این مرد غسل تعمید داده شده در ماجرا و مرگ که پایان عمر را در هاوانا گذراند، با زنانی زیبا و فرهیخته سر و سر داشت، ازدواج ها کرد و بار ها پایان را به جدایی کشاند. 
همسر نخست او هادلی نام داشت و عشق آتشین آن ها زبانزد محافل ادبی... اما هم زمان، یکی از دوستان پولدار هادلی وارد زندگی آن ها شد تا دل از ارنست برباید... همسر دیگرش ماری، تاریخ عاطفی پر فراز و نشیبی در زندگی او به جا گذاشت. 
بخشی از فصل دهم را با هم می خوانیم:
" ...ارنست به آرامی سرش را تکان داد و کمی مکث کرد تا گذشته را به خاطر آورد: تو خیابون کنار ایستگاه تاکسی بودم که یهو یک تاکسی ایستاد و بگو کی ازش پیاده شد؟!
هادلی!  از زمان طلاقمون تا اون موقع یک بار هم ندیده بودمش.  خوش لباس و زیبا... تا من را دید، به طرفم اومد و دستش رو انداخت دور گردنم. 
از دیدنش نفسم بند اومده بود. یه قدم رفت عقب و به من نگاه کرد. 
- خدای من ارنست!  تو هنوز هم هموم شکلی. 
- ولی تو نه! 
- چی؟
- تو حتی دوست داشتنی تر هم شده ای.
- داستانت رو توی روزنامه دنبال می کنم. " وداع با اسلحه" فوق العاده است.  تو یه آدم رمانتیک و احساساتی هستی. ( ص. 135)
ترجمه ی کتاب روان و امینانه است. اما کاش خانم مهرنوش امیری به تراشکاری وپالایش زبان خود می پرداخت و به جای بسیاری از واژه های عربی به کار رفته که برابرهای رساتر و خوش ساخت پارسی دارند، چاره اندیشی می کرد. 
با این حال، در برابر توانمندی زبانی و بازآفرینی های خلاقانه اش - با این سن کم، سر ستایش فرود می آورم. 
*
 
*
 
*
 
هاشم حسینی
 
سی و چهارمین شامگاه زمستان، قیطریه / کوی روژینا

Misuse

سیاستمدار انسان را به دو طبقه تقسیم می کند: ابزارها و دشمنان. 
نیچه
A politician divides mankind into two classes: tools and enemies. 
Nietzsche

Limitation

" هر کس محدودیت نگرش خود را محدودیت جهان می نگارد. "

 
آرتور شوپنهاور
 

آتش نشان هنوز نیامده به خانه..

آخرین خبر این است:
آوارهای آه
دود اندوهان زمین
بر گونه ها
رودهای سیاه اشک... 
در اسارت سرمایه
سربازان دوباره ی میهن... / هاشم حسینی
سی و یکمین روز زمستان

My black Tears

این بختک آوارهاست بر دلم

یا نه

خواب سحرگاهی

که می گذرد

محو

بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟

اما چرا بر گونه هام

سیاه

با لکه های خون جاریست

این همه رود و دود؟

سربازان دوباره ی میهن را اسیر

دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی

My black Tears

این بختک آوارهاست بر دلم

یا نه

خواب سحرگاهی

که می گذرد

محو

بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟

اما چرا بر گونه هام

سیاه

با لکه های خون جاریست

این همه رود و دود؟

سربازان دوباره ی میهن را اسیر

دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی

My black Tears

این بختک آوارهاست بر دلم

یا نه

خواب سحرگاهی

که می گذرد

محو

بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟

اما چرا بر گونه هام

سیاه

با لکه های خون جاریست

این همه رود و دود؟

سربازان دوباره ی میهن را اسیر

دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی

My black Tears

این بختک آوارهاست بر دلم

یا نه

خواب سحرگاهی

که می گذرد

محو

بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟

اما چرا بر گونه هام

سیاه

با لکه های خون جاریست

این همه رود و دود؟

سربازان دوباره ی میهن را اسیر

دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی