Love is....












.. / هاشم حسینی




سروده های برنده ی جایزه ی نوبل یک رمان نویس
*
میرایی/ گونتر گراس؛ برگردان و بازسرایی: خسرو(1359) و سارا(1364)کیان راد. - تهران: کوله پشتی، 1395
برگردان از زبان آلمانی

" در باب میرایی" آخرین کتاب گونتر گراس، نویسنده ی آلمانی داستان های جهانی "طبل حلبی" و "کفچه ماهی" است که حدود شش ماه پس از مرگش( آوریل2015) انتشار یافت. مترجمان در سرسخن کتاب نوشته اند: "...شعرهای گراس مثل همیشه، طیفی از احساسات و تجربیات او را منعکس می کند. گراس، هم به آنجلا مرکل (شعر" مامان") و رفتار آلمان در قبال یونان نقد دارد و هم به عقب ماندگان خارجی ستیز کشورش و یا هواپیماهای بی سرنشین آمریکا؛ و هم زمان از زیبایی طبیعت پیرامونش لذت می برد. " ص. 12
شعر "در باب میرایی" او را با هم بخوانیم:
اکنون دیگر همه چیز به پایان رسیده / اکنون دیگر بس است. / اکنون همه چیز تمام شد و رفت. / اکنون دیگر هیچ راحتی نیست. / اکنون هیچ غلطی نمی توان کرد. / اکنون دیگر هیچ چیزی آزاردهنده نیست / و به زودی بهتر می شود. / و هیچ چیزی بر جا نخواهد ماند. / و همه جا ابدیت خواهد بود. ص. 151
گونتر گراس همان است که پیش از مرگ، با سلیقه و دقت تمام، سفارش دو تابوت برای خود و همسرش را به دوستشان، استاد درودگر، ارنست آدومایت داد و همسرش کفن را خود فراهم ساخت( شعر " جایی و چیزی که در آن خواهیم آرمید" ص. 65 ) او در این سروده های ساده ، اما فلسفی، به گشت و گذار در اسطوره و اشیا، پاکیاد کودکی و همراهی رفیقانه ی مرگ روی می آورد.
در شعر " پست حلزونی" می خواند:
دوست دارم به رفیقان درگذشته، نامه هایی بنویسم / و نامه های موجز و گلایه آمیز به محبوبم / که دیرزمانی ست تکیده... / آه چقدر دل تنگ رفیقان درگذشته ام... / و محبوبی که اسمش در گاوصندوقی نهان/ برایم تازه مانده / و تا ابد بازگفتنی ست. صص. 20-19
+
*
*
هاشم حسینی
کتابسرای چیستا، 45 متری کاج
46/ زمستان/ 95
زمستان خوانده ها / یادداشت 75م
مضحکه ی آن ها که با دهانشان اتوپیاها و با کردارشان جهنم ها برای بشر بر پا می دارند
*
رفیق پانجویی/نوشته ی یرواند اُتیان ( 1926-1869)؛ ترجمه ی آندرانیک خچومیان(1335) . - تهران: نشر افق، 1392
چاپ دوم، 200 نسخه
ادبیات ارمنی
*
"مردی به نام پانجویی از فرط بی پولی، به انقلابی گری روی می آورد. او را به روستایی می فرستند تا ایده های حزبش را تبلیغ کند. روستا تضاد طبقاتی ندارد و پانجویی به ناچار پیرمردی را که سه گاو دارد، بورژوا معرفی می کند. در عوض جوانکی شرور را پرولتاریای زحمتکش می نامد؛ و این هنوز آغاز مبارزات اوست..."
داستان بلند و خواندنی رفیق پانجویی ، طنز شیرینی است در مضحکه ی آن ها که ژست انقلابی گری می گیرند، و با کردارهای دست و پاگیر خود، در راه تحولات مردمی، شر و آفت به پا می دارند. این ها را هم در جناح چپ انقلابی می توان دید و هم در راست آخرت اندیش.
کتاب دارای ارزش های ادبی/ اجتماعی والایی است: بر گردانده شده از زبان اصلی/ ارمنی، با خامه ی توانای مترجمی امین و موفق، در انتقال سبک نویسنده به زبان پارسی و انتشار آن به همت ناشری دارنده ی کارنامه قابل تقدیر.
مترجم در پیشگفتاری با عنوان "آشنایی با یرواند اُتیان"، ادیب طنز پرداز و مترجم ارمنی، به درستی هشدار می دهد که: " در میان آثار طنز او، "رفیق پانجویی" یک شاهکار است...پانجویی نمونه ی زنده ی افراد و گروه هایی است که با عدم اعتقاد و احترام به یدگاه های دیگران، باعث آزار و اذیت جامعه می شوند. هر چه از او نیست، پس نباید باشد. هر آن که با او نیست، پس حتماً علیه اوست و این چنین است که پانجویی ها، بی محابا و بی خردانه، باورهای مذهبی و اعتقادی دیگران را به سخره می گیرند و تخم نفاق و دشمنی در جامعه می کارند..." ص. 10
سطرهایی از رمان:
"...در گوشه ای نشستم و به دکتر استکمن، قهرمان ایبسن فکر کردم. او هم می خواست خود را برای منافع مردم قربانی کند، اما به جای قدردانی، مورد سرزنش و آزار و اذیت قرار گرفت. به ارسطو فکر کردم که به خاطر حقیقت گویی و آزاد اندیشی توسط مردم نادان، به تبعید محکوم شد و به خودم فکر کردم که این همه در زاپلوار مورد اذیت و آزار قرار گرفتم، چون می خواستم زندگی دوباره ای به مردم مرده ی آن جا اعطا کنم..." ص. 113
*
*
*
هاشم حسینی
پونک
45/زمستان/
95
"عقاب" نامیرا
*
گزینه ی اشعار پرویز ناتل خانلری( به اهتمام ترانه ناتل خانلری) .- تهران: مروارید، 1394
دکتر پرویز ناتل خانلری(1369-1292) از چهره های فراموش نشدنی فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی است که در سه عرصه ی اجتماعی- سیاسی( خدمات وزارتی و انجام اقدامات بی روی و ریای بسیار در راستای توسعه ی ناوابسته ی کشور، مانندابداع و اجرای موفقیت آمیز طرح سازنده ی سپاهی دانش)، فرهنگی ادبی( معرفی دستاوردهای ادبی هنری جهان متجدد و متحول، انتشار مجله ی بی جانشین "سخن" و کتاب های بی شمار... و رویاندن نهال شعر نوی معاصر که با کوشش های موازی زنده یاد علی اسفندیاری/ نیما یوشیج وارد جامعه گردید) و سرایش و ترجمه ی آثار هم چنان مترقی ...خوش درخشیده است.
او دولتمردی فرهیخته بود که همانند بزرگانی خادم، مانند محمد علی فروغی راه برون برد ایران استبدادزده از واپس ماندگی سازمان داده شده از سوی استعمار سرمایه و نیروی ارتجاع داخلی را در فعالیت های صادقانه و پاک دستانه در درون حکومت دست نشانده می دید... و کوتاه و گویا آن که هر چه از زیر ساخت های مستحکم ایران و زمینه های پیشرفت آن در یک صد ساله ی اخیر برپاست، از مجاهدت های این ایرانیان واقعی است...
این گزینه سروده های شیرین دکتر خانلری که به همت فرزند برومند پزشکش، ترانه خانلری(1325) و با نظارت اساتید: شفیعی کدکنی و پارسی نژاد به زیور طبع آراسته شده، اشعار کلاسیک( و از جمله منظومه ی " عقاب") ، معاصر و ترجمه های منظوم او، همراه با گفت گویی با او در سال 1363 و مقاله ی " شعر نو" یش را در بر می گیرد.
جستار جسارت آمیز و روشنگرانه ی استاد شفیعی کدکنی با عنوان " شعر خانلری" ، به راستی آموزنده است. دکتر شفیعی کدکنی بر این باور است که از ده شعر برجسته ی زبان پارسی، یکی همین " عقاب" است.
سخن شادروان ناتل خانلری در این روزگار طاعون زده ی دروغ و دزدی و بی خردی، اندرزی ارزنده است:
" از کارهای ادبی و فرهنگی خودم اصلا پشیمان نیستم. پشیمانی من برای کارهایی است که نکرده ام. چون هیچ وقت چیز دیگری در زندگی من جانشین کتاب نبوده است... " ( ص. 177)
*
*
*
هاشم حسینی
کتابسرای چیستا، البرز سپیدپوش
44/ زمستان/95

*آگهی*
بشتابید! شرکت در یک فیلم مستند برای آیندگان...
*
بالاترین رقم دستمزد به حرامزاده های اصیل پرداخت می شود!
*
آری روز گار شگفتی از رقابت بر سر پستی است!
انگار کارگردان فیلمی دیدنی، برای ثبت نام از هنرپیشگانی که در پستی، آدم فروشی، دزدی( به هر میزان و هر عنوان، در محیط کار و خیابان... )، چاپلوسی، تظاهر به پارسایی، انقلابیگری و مدیریت، دارای ابتکار عمل و لیاقت های بی همتایی هستند، دارد ثبت نام به عمل می آورد...
ه. ح.
البرز آفتابی...
43/ زمستان/ 95

بخارا 116 ، بهمن و اسفند95
*
هم چنان خواندنی، تازه و آموزنده.
قصیده ی تکان دهنده ی استاد شفیعی کدکنی در آغاز:
ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند
کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند
مرثیه ای است در این روزگار عسرت ادبیات ایران که کلام بازیچه ی مطامع و منافع پدرخوانده های شعر و داستان شده است. مریدپرورانی که در کارگاه ها و محافل خود، متولی مشروعیت بقای آن هستند وبرای حفظ شهرت و رواج جایگاه کاذب خود، شعر را سترون از آرمان و آماج های انسانی می خواهند. جالب آن که این مار در آستینان... خود را چپ و در راسته ی اپوزیسیون حکومت قلمداد می کنند..
شادی و شوکتا که ترا بود پیش ازین!
خواری و خفتا که رسیدت ازین روند!
ای شط پر شکوه ز ریزابه های روح
بر بستری ز لای و لجن چون شدی به بند؟
...
ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟
......
از مقالات نمونه وار که از خواندنشان نمی توان بی خبر نشست:
- به ترنم و ترانه(5) / دکتر مهدی فیروزیان: در باره ی ترانه شدن بیش از صد سروده ی هوشنگ ابتهاج و این که " او را می توان حافظ معاصر خواند. (427)
- یادداشت های یک کتابدار/ دکتر یزدان منصوریان و بررسی دو کتاب گرانقدر: 1. از کتاب رهایی نداریم، امبرتو اکو و 2. چرا باید کلاسیک ها را خواند، ایتالو کالوینو
- قلم رنجه(35) / ب. خرمشاهی و این که: " ... گلستان و بوستان سعدی نیز ترجمه های بسیاری دارد. برای تنوع به نکته ای از نفوذ اندیشه ی سعدی و داستان های نغز کوتاهش در ادب انگلیسی می توان اشاره کرد. و آن این است که ارنست همینگوی داستان نویس شهیر معاصر آمریکایی، در نوشتن شاهکارش، " پیرمرد و دریا" که حدود ده ترجمه به زبان فارسی دارد، از این بیت سعدی الهام گرفته:
شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد
دام هر بار ماهی آوردی / ماهی این بار رفت و دام ببرد...
*
*
*
هاشم حسینی
43 مین روز زمستان البرز
صورت حساب...
*
دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید؟( نقدی بر دیدگاه های استاد در باره ی نیما و شاملو) / حسن گل محمدی. - مشهد: موسسه ی انتشارات بوتیمار، 1395
کتاب "دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید"، با آن که باید رساله ای سخن سنج، روشنا و راهگشا در باره ی یکی از ستون های سربلند شعر و پژوهش زبان پارسی: استاد بی بدیل، شفیعی کدکنی( م. سرشک) باشد، سیاهه ای از اتهامات، ردیفی از ناسزا و کلی نتایج بی مبنا و مصادره به مطلوب است. مطالب آشفته ی کتاب با موصوع و عنوان هم گرایی ندارند.
این که با نظام نقد ادبی، سلیقه ی شعری و دیدگاه های شخصیتی شناخته شده و سربلند از آزمون های زمانه موافق نباشید، امری طبیعی است و قابل احترام؛ اما آسمان ریسمان به هم بافتن و افرادی را سنگ باران انگ و اتهام کردن، جوانمردانه و ادیبانه نیست.
پدیدآورنده ی این محکمه ی کتاب شده مدعی است که چرا استاد شفیعی کدکنی از شادروان دکتر ناتل خانلری به نیکی یادکرده و او را از پیشگامان ظهور شعر نو در تاریخ معاصر دانسته( جایگاه و دستاوردهای او در تحولات فرهنگی ایران به شرح و بسط جداگانه ای نیاز دارد) و چرا سروده های م. سرشک در مجله ی "بخارا" چاپ می شود؛ و چرا میلاد عظیمی به اشاره ی او "پیر پرنیان اندیش" را که با استقبال رو به فزون رو به رو گردیده، منتشر ساخته است و این که:
لاهوتی شاعری کمونیست بوده( ص. 43) ، سایه شاعری وابسته به حزب توده است(24) و " تلون مزاج و دوگانگی شخصیت توللی( ص. 25 ) ذهن او را برآشفته است. و "علی دهباشی ، سردبیر سمج و فرصت طلب"(34 ) باید انتشار "بخارا" را مانند "آینده" متوقف کند(؟!) "حورا یاوری ( با) مخدوش جلوه دادن چهره های ادبی و فرهنگی بسیاری"( ص. 69)، مرتکب جنایات نابخشودنی شده است. البته، جناب گل محمدی برای موارد مطروحه، مصداق های مرتبط نمی آورد و نمی نویسد چه کسانی و کجا قربانی خامه ی خانم دکتر حورا یاوری شده اند...
نمونه ای از نوشتار ایشان را می خوانیم: " ...اگر حضرت عالی شعر شعرایی مثل سپانلو، باباچاهی، سید علی صالحی و... را قبول ندارید، با توجه به مقام شاخص و استادانه ی خود، زیبنده نیست با ادبیات سخیف از آنان یاد کنید... " ( ص. 41)
در این نوشتار کوتاه، به نکته ای گذرا اکتفا می شود؛ با امید آن که کوشندگان فرهنگ اصیل زبان پارسی( که 116 شماره ی بخارا به عنوان اسناد افتخارآمیز تجلیل از فرزندان ماندگار آن هستند) از نکوهش نامه" گل محمدی" دلسرد نشوند و هم چنان که نیک دریافته اند، فرصت بدهند که زمانه عیار این نقدواره ها را عیان خواهد ساخت.
کوشش های استاد شفیعی کدکنی و پی آمدگانی پربار مانند دکتر میلاد عظیمی و سردبیر نستوه، آقای علی دهباشی عزیز، راهگشای تحقق آرمان های فرهنگی ادبی دوستداران سربلندی ایران زمین است.
*
*
*
هاشم حسینی
چهل و یکمین روز سپید و آفتابی البرز
صورت حساب...
*
دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید؟( نقدی بر دیدگاه های استاد در باره ی نیما و شاملو) / حسن گل محمدی. - مشهد: موسسه ی انتشارات بوتیمار، 1395
کتاب "دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید"، با آن که باید رساله ای سخن سنج، روشنا و راهگشا در باره ی یکی از ستون های سربلند شعر و پژوهش زبان پارسی: استاد بی بدیل، شفیعی کدکنی( م. سرشک) باشد، سیاهه ای از اتهامات، ردیفی از ناسزا و کلی نتایج بی مبنا و مصادره به مطلوب است. مطالب آشفته ی کتاب با موصوع و عنوان هم گرایی ندارند.
این که با نظام نقد ادبی، سلیقه ی شعری و دیدگاه های شخصیتی شناخته شده و سربلند از آزمون های زمانه موافق نباشید، امری طبیعی است و قابل احترام؛ اما آسمان ریسمان به هم بافتن و افرادی را سنگ باران انگ و اتهام کردن، جوانمردانه و ادیبانه نیست.
پدیدآورنده ی این محکمه ی کتاب شده مدعی است که چرا استاد شفیعی کدکنی از شادروان دکتر ناتل خانلری به نیکی یادکرده و او را از پیشگامان ظهور شعر نو در تاریخ معاصر دانسته( جایگاه و دستاوردهای او در تحولات فرهنگی ایران به شرح و بسط جداگانه ای نیاز دارد) و چرا سروده های م. سرشک در مجله ی "بخارا" چاپ می شود؛ و چرا میلاد عظیمی به اشاره ی او "پیر پرنیان اندیش" را که با استقبال رو به فزون رو به رو گردیده، منتشر ساخته است و این که:
لاهوتی شاعری کمونیست بوده( ص. 43) ، سایه شاعری وابسته به حزب توده است(24) و " تلون مزاج و دوگانگی شخصیت توللی( ص. 25 ) ذهن او را برآشفته است. و "علی دهباشی ، سردبیر سمج و فرصت طلب"(34 ) باید انتشار "بخارا" را مانند "آینده" متوقف کند(؟!) "حورا یاوری ( با) مخدوش جلوه دادن چهره های ادبی و فرهنگی بسیاری"( ص. 69)، مرتکب جنایات نابخشودنی شده است. البته، جناب گل محمدی برای موارد مطروحه، مصداق های مرتبط نمی آورد و نمی نویسد چه کسانی و کجا قربانی خامه ی خانم دکتر حورا یاوری شده اند...
نمونه ای از نوشتار ایشان را می خوانیم: " ...اگر حضرت عالی شعر شعرایی مثل سپانلو، باباچاهی، سید علی صالحی و... را قبول ندارید، با توجه به مقام شاخص و استادانه ی خود، زیبنده نیست با ادبیات سخیف از آنان یاد کنید... " ( ص. 41)
در این نوشتار کوتاه، به نکته ای گذرا اکتفا می شود؛ با امید آن که کوشندگان فرهنگ اصیل زبان پارسی( که 116 شماره ی بخارا به عنوان اسناد افتخارآمیز تجلیل از فرزندان ماندگار آن هستند) از نکوهش نامه" گل محمدی" دلسرد نشوند و هم چنان که نیک دریافته اند، فرصت بدهند که زمانه عیار این نقدواره ها را عیان خواهد ساخت.
کوشش های استاد شفیعی کدکنی و پی آمدگانی پربار مانند دکتر میلاد عظیمی و سردبیر نستوه، آقای علی دهباشی عزیز، راهگشای تحقق آرمان های فرهنگی ادبی دوستداران سربلندی ایران زمین است.
*
*
*
هاشم حسینی
چهل و یکمین روز سپید و آفتابی البرز


زمستان خوانده ها / یادداشت 71م
همایون صنعتی زاده: مدیر، مصلح و مترجم
1304-1388
از فرانکلین تا لاله زار/ سیروس علی نژاد(1316) .- تهران: ققنوس، 1395
1100 نسخه، 17000 تومان، مصور و دارای نمایه ی نام ها و کتاب شناسی همایون صنعتی زاده
*
شرح زندگی همایون صنعتی زاده، آثار، گفت و گو با او، دیدگاه های دیگران و یادمان های خواهرش مهدخت صنعتی زاده
*
گزینه هایی از فهرست مطالب:
گزارش یک زندگی / شکل گیری فرانکلین/ مبارزه با بی سوادی / کشت مروارید / فرانکلین شاهکار همایون
بخش اول گفت و گو با همایون صنعتی زاده: از کودکی تا فرانکلین / دائرت المعارف فارسی/ افست، کاغذ پارس، خزر شهر / چاپ کتاب های فارسی افغانستان / مبارزه با بی سوادی
بخش دوم گفت و گو با دیگران: دکتر سیروس پرهام / منوچهر نور / علی صدر/ مهدخت صنعتی زاده
پیوست ها: نامه هایی پرشور از زندگی و...
نگارنده با شیرینی شگفتی برانگیز کللامش می نویسد: "... همایون صنعتی زاده مردی بود عاشق فرهنگ و گذشته ی ایران باستان......مردی میان قامت و گندمگون...خوش بیان و خوشرو...او شخص تحصیل کرده ای نبود. دانشگاه نرفته بود و دانشکده ی حقوق را نیمه کاره رها کرده . هر چه داشت در کوره ی تجربه اندوخته بود...پیک مخفی عبدالصمد کامبخش بود..." (صص.9، 10 و 11)
"اعجوبه! آن قدر زندگی جالبی دارد که آدم می ماند از کجا شروع کند: از تآسیس انتشارات فرانکلین که معروف ترین کار اوست؛ از دائرت المعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود؛ از چاپ کتاب های درسی که به دست او سامان یافت؛ از سامان کتاب های جیبی که انقلابی در تیراژ کتاب ایجاد کرد؛ از مبارزه با بی سوادی که اول بار او شروع کرد؛ از چاپخانه ی افست که او بنا نهاد؛ از کاغذی سازی پارس که او بنیان گذارش بود؛ از کشت مروارید که در کیش آغاز کرد؛ از کارخانه ی رطب زهره که به دست او پا گرفت؛ از پرورشگاه صنعتی کرماان که هم چنان زیر نظر اوست؛ از شهرک خزر شهر که بنیاد اصلی اش را او گذاشت؛ از کارخانه ی گلاب زهرا که به دست او ساخته شد؛ از کتاب هایی که ترجمه کرد؛ از شعرهایی که سرود؛ و یا از مقالاتی که نوشت. واقعاً بعضی ها در نوسازی ایران سهم قابل ملاجظه ای دارند. سهم صنعتی زاده در نوسازی ایران فراموش نشدنی است." ( ص. 13)
در حق این بزرگ مرد دوستدار سازندگی و باروری توسعه ی پایدار ایران باید گفت که او معنای تازه ای به مدیریت خودساخته و خلاقانه بخشید. می دانیم که سه چیز را نمی توان با سفارش و فرمان به وجود آورد: مدیریت، هنر و عشق...
خواندن این کتاب برای جوانان بن بست گریز، بسیار ضروری و گریز ناپذیر است...
*
هاشم حسینی
سی و هفتمین روز زمستان پونک
hh2kh@hotmail.com
09163106368





یا نه
خواب سحرگاهی
که می گذرد
محو
بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟
اما چرا بر گونه هام
سیاه
با لکه های خون جاریست
این همه رود و دود؟
سربازان دوباره ی میهن را اسیر
دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی
یا نه
خواب سحرگاهی
که می گذرد
محو
بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟
اما چرا بر گونه هام
سیاه
با لکه های خون جاریست
این همه رود و دود؟
سربازان دوباره ی میهن را اسیر
دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی
یا نه
خواب سحرگاهی
که می گذرد
محو
بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟
اما چرا بر گونه هام
سیاه
با لکه های خون جاریست
این همه رود و دود؟
سربازان دوباره ی میهن را اسیر
دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی
یا نه
خواب سحرگاهی
که می گذرد
محو
بلعیده می شود در سیاه چاله ی فراموشی؟
اما چرا بر گونه هام
سیاه
با لکه های خون جاریست
این همه رود و دود؟
سربازان دوباره ی میهن را اسیر
دریابیم.. / به یاد دلاوران افتخارآفرین ایمنی وآتش نشانی